آیا اپوزیسیون کنونی ایران نماینده یک جنبش خوب است؟
نظریه جنبش اجتماعی مدرن در تعیین فرایندها به سه گزاره کاربردی در این رابطه می پردازد:
ابتدا اخلاقی بودن یک جنبش با نوع تغییری که به دنبال آن است سنجیده می شود. جنبش های خوب رهایی بخش هستند:
آنها به دنبال تحت فشار قرار دادن مقامات نهادی برای کاهش نابرابری سیستمیک، گسترش حقوق دمکراتیک به گروه هایی که قبلا حذف شده اند و کاهش بی عدالتی های مادی، اجتماعی و سیاسی هستند. در مقابل، جنبش های بد معمولا ارتجاعی هستند. آنها در پاسخ به جنبش های خوب به وجود می آیند و به دنبال حفظ یا تشدید ساختارها، قوانین و سیاست های حذف کننده ای هستند که جنبش های رهایی بخش به چالش می کشند. اپوزیسیون کنونی ایران – سلطنت طلب، مجاهدین، و نیروهای چپ-، نه توانی برای کاهش نابرابری های سیستمیک دارند، نه دارای یک برنامه جامع و مانع هستند، و نه ظرفیت و پتانسیل لازم برای کاهش بی عدالتی های مادی و اجتماعی و سیاسی در آنها موجود است. این ویژگی ها زمانی برجسته تر خواهد شد که آنها را در برابر پرسش حقوق ملت ها در ایران بعدی قرار بدهیم جایی که ویژگی های اصلی آنها به عنوان یک جنبش بد، بلافاصله ظاهر خواهد شد. سلطنت طلب ها و مجاهدین، به دلیل ذات مایه ای که دارند ارتجاعی هستند و نیروهای چپ سراسری نیز تاکنون نتوانسته اند اولا به یک اجماع نزدیک شوند و دوما یک برنامه متکی بر واقعیت های کنونی ایران، تدوین کنند. سلطنت طلب ها در این میان، البته، وضعیت وخیم تری دارند جایی که به دنبال زنده کردن همان ساختارها، قوانین و سیاست های حذف کننده ای هستند که انقلاب ایران به خاطر آنها اتفاق افتاد.
در اینجا تاکید می کنم که هیچکدام از گروه های اپوزیسیون موجود سراسری، نه تنها هیچ برنامه ای برای حقوق ملت ها و هویت خواهی فزاینده آنها ندارند بلکه سیاست ها و ادبیات حذف کننده آنها به صورت آشکار، در دشمنی و در صورت پیروزی در رویایی مستقیم با این مطالبات قرار می گیرند.
دوم، تغییرات نهادی در مقیاس بزرگ است که آزادی را گسترش می دهد یا سبب پیشرفت اجتماعی می شود. در این مورد به ویژه می توان گفت آنچه تاکنون در برنامه و ادعاهای اپوزیسیون ایرانی دیده شده است -البته با بزک دمکراسی و حقوق بشر- نه تنها تامین کننده آزادی و توسعه دهنده آن نیست بلکه آزادی ها را در خدمت به گروه های خاص محدود می کند، ملت ها را در بسته بندی سیاسی اصطلاحات جعلی چون ملت ایران قرار می دهد و آنها را از حقوق ملی و هویتی خود دور می کند.
اپوزیسیون ایرانی اساسا مفهومی به نام حقوق ملت ها را نه می شناسد، نه می پذیرد و نه به رسمیت می شناسد و در بهترین حالت، آن را به آینده ای ارجاع می دهد که نظام کنونی فروریخته و نظام جدیدی بر سر کار آمده است بدون این که ساختارهای بازتولید کننده انسداد و سرکوب در آن، تغییر کرده یا تعدیل شده باشند.
سوم آرزوی دستیابی به اهداف رهایی بخش است که می تواند الهام بخش یک رنسانس در جامعه باشد و به صورت نوآورانه، به تغییرات ملموس یک جنبش خوب بینجامد.
اپوزیسیون ایرانی در اینجا با چند چالش جدی مواجه است:
نخست اینکه از شناسایی شرایط محیطی ناتوان است و تغییرات کیفی در لایه های هویتی جامعه را نشناخته است.
دوم ویژگی های سازمانی لازم را دارا نیست و
سوم اینکه اساسا فاقد هرگونه استراتژی است.
بنابراین آرزوی یک ایران فردای خوب که نتیجه یک نیت خوب است تضمین کننده تغییرات ملموس نخواهد بود.
نکته دیگر آنکه اپوزیسیون به هیچ عنوان نتوانسته است اهداف خود را به روشنی مشخص کند و موضوعاتی را هدف قرار دهد که قدرت ایجاد تغییرات را در ایران به اصطلاح فردای خود واجد هستند. آنها همچنین هیچ اهرمی برای تقاضای تغییرات سیستمی هم ندارند.
اپوزیسیون مدعی سراسری بودن البته دو ویژگی دیگر هم دارد که پتانسیل تبدیل شدن به یک جنبش خوب را از او گرفته است:
نخست ناتوانی در همکاری مشترک و مهم تر از همه عدم توانایی در پرورش وجدان. به ویژه این مساله دوم یعنی پرورش وجدان در مواجهه با حقوق ملت ها و مساله هویت ملی نمود پررنگ تر و برجسته تری دارد.
یک جنبش خوب همچنین نباید طمع آمیز باشد حال آنکه اپوزیسیون رنگارنگ ایران، حتی در تعیین موضع با یکدیگر نه تعهدات متقابل را به رسمیت می شناسد و نه می تواند به این تعهدات احترام بگذارد.
اپوزیسیون ایرانی مدعی جنبش، همچنین همبستگی لازم برای انجام اقدامات جمعی و ایجاد یک فرهنگ داخلی را ندارد، نتوانسته است فرصت های تعاملی بسازد، نمی تواند پیش بینی کند و نیز نتوانسته است اعتماد لازم را برای ایجاد کنشگری جمعی به وجود بیاورد.
بدیهی است که یک جنبش مرتجع، که دستکرد اپوزیسیونی با این ویژگی ها است نه نمی تواند استراتژی جدید تولید کند نه تاکتیک جدید بیافریند و نه کلید تضمین لحظات موفقیت باشد.
بر اساس آنچه گفته شد این جنبش یک “یک جنبش خوب نیست و “همچنانکه پیشگامان تاریخ اجتماعی نشان داده اند جنبش های بد شکست می خورند و حتی با احتمال بسیار پایین در صورت پیروزی، نخواهند توانست تغییرات خوب به وجود بیاورند.
برای مطالعه بیشتر: ر.ک به:
Gilda Zwerman, Michael Schwartz, How ‘Good’ Social Movements Can Triumph over ‘Bad’ Ones – Scientific American, Scientific American, 2021