امپراتوری ترس و اپیدمی اضطراب
اپوزیسیون پادشاهی خواە بە دلیل آنکە رویدادهای تاریخی هویت طلب کوردها را با خشونت و سرکوب، خاموش کردە است، در استراتژی گفتمانی شکست خوردە است، و نقایص عظیم اندیشەی ایرانی را دریافتە است نیک می داند کە نوع روابط میان حاکمیت ایرانی و کوردستان، همیشە ناعادلانە بودە است، حاکمیت، بە نقطە “جنایت منحط” نزدیک شدە است، کوردها از ابژەی اشغال شدە بە سوژەی اشغال شدە تبدیل شدەاند، تحقیر و جنایت و ستم علیە کوردها بە یک مسمومیت فراگیر در انسان ایرانی تبدیل شدە است، و ترس از قربانی، بە یک امر جمعی همیشگی ارتقا یافتە است برای مهار این وضعیت ها با حقوق کوردها دشمنی می ورزد.
حاکمیت ایرانی خوب می داند کە دیگر نمی تواند با قدرت سخت، کوردها را سرکوب کند و همزمان ژست دمکراسی گرفتە و جامعە جهانی را فریب دهد از سویی و از دیگر سو اضطراب های موجود، تبدیل بە یک “اضطراب معرفتی” (Epistime Anexities) دامنەدار در او شدە و این یک انگیزە برای بازتولید روابط اشغالگر- اشغال شدە است بە همین خاطر، بە در و دیوار یکپارچگی و تمامیت می زند و دیوانەوار، ناسزا می گوید.
حاکمیت ایرانی -کامل تر بگویم اشغالگر ایرانی- اکنون وارد مرحلە “استعمار معکوس” (Reverse Colonialism) شدە است جایی کە اشغالگر، خود را در رویاورویی با کوردستان، در نقش اشغال شدە می بیند.
استعمار معکوس، نتیجە ترس یک جامعە و حاکمیت درماندە و روان پریش بازماندە از یک امپراتوری در برابر سرزمین اشغال شدە است….