(این انقلاب، سبز متوسط ها برای سفره ی رنگین تر و بازی قدرت برای رانت بیشتر نیست، انقلاب یقه های آبی برای رسیدن به آزادی است
کوردها در انقلاب 57، می دانستند چه نمی خواهند اما نمی دانستند چه می خواهند اما اکنون هم می دانند چه نمی خواهند و هم می دانند چه می خواهند
به باور من، کوردها نیز به این انقلاب نوین خواهند پیوست و اگرچه مطالبات 80 میلیون انسان را در یک پهنه و همراه با آنها جستجو و فرباد خواهند زد اما مطالبات هویت خواهانه ی خود را نیز در اولویت نخست قرار خواهند داد.)
یک:میشل فوکو می گوید:”طغیان ها متعلق به تاریخ هستند. تکانی که در اثر آن, یک فرد واحد, یک گروه, یک اقلیت یا کل یک ملت می گوید: من دیگر اطاعت نخواهم کرد. و زندگی شان را در خطر مصاف با حکومتی قرار می دهند که آن را ظالمانه می بینند چیزی است که به نظرم تقلیل ناپذیر است چون هیچ حاکمیتی قادر نیست آن را غیر ممکن سازد.”
دو: اکنون که اکثریت مردم ایران, اعتماد خود را نسبت به حکومتی که قریب به بیش از سه دهه سلطه رانی می کند از دست داده اند, حکومتی که دیگر مورد قبول و خواست مردم نیست و به دلیل به جا نیاوردن هیچ یک از تعهدات, حتی مشروعیت خود را نیز از دست داده است, حکومتی که با بیعدالتی علیه حق, بی عدالتی علیه محکومین بیگناه را امری بدیهی می داند و بر اساس اصولی که فراتر از قانون, به نام قانون انجام می دهد خود را سزاوار تنبیه, مجازات و مرگ مخالفین می داند و بزرگترین ترقی آن در سیر تکامل یا بهتر بگوییم ضد تکاملی آن, تبدیل عبارت”مفسد فی الارض و محارب با خدا” به “لیاقت انسانی و فلذا لیاقت زندگی ندارد” و شیوه قتل عام خود را از “تیرباران” به “دار زدن” تغییر داده است آیا انقلاب, یک نتیجه ضروری و لازم الاجرا نیست؟
سه: در روزهای نزدیک به شکست جنبش های تمامیت خواه، ضعف ذاتی تبلیغات آن پدیدار می شود. این نظام ها با نزدیک شدن به روزهای پایانی خود، به تدریج، مبتلا به بیماری “شکست تبلیغاتی” می شوند و دیگر نمی توان، آن را یک سیستم یکپارچه ی تبلیغات نامید.(سخن پراکنی های متناقض در رسانه ها، اتهام افکنی متقابل ارکان نظام، دروغ پردازی های روزانه، دیپلماسی وارونه و… می توانند نمونه هایی مهم از این “شکست تبلیغاتی باشند)
به تدریج، و با از دست رفتن قدرت این نظام ها، اعضای آن، رفته رفته، از باورهای قطعی که تا دیروز، جان خود را برای آن فدا می کردند، روی برمی گردانند.جمهوری اسلامی، اکنون تابعیت عقلی خود را از دست داده است.
چهار: جمهوری اسلامی به مثابه یک نظام سنت نگر به لحاظ مدیریت سیاسی، فاقد این توان از شناخت است که در دوران توازن ناپایدار، تهدیدها و فرصت ها را به خوبی بشناسد و از آنها برای خود موفقیت و مقبولیت بسازد. بر همین اساس، به این شناخت دست نیافته است که هیچ نقطه ی ثابتی(به مثابه رویکردهای نگرش سنتی) دیگر وجود ندارد که تکیه گاه اهرم سیاسی قرار گیرد.
نظام جمهوری اسلامی در جهان نوین، به دلیل پافشاری بر رویکردهای گذشته نگر و کلاسیک، “تابعیت سیاسی” خود را هم در جهان از دست داده است.
پنج: آغاز حرکت های اعتراضی در ایران، می تواند شروع یک انقلاب واقعی باشد؛ “انقلاب آبی” مردمانی که اکنون گرسنه اند و هیچ آینده ای هم برای خود متصور نمی بینند.
****
مناطق کوردنشین به عنوان توسعه نیافته ترین مناطق در ایران، اتفاقا نه تنها بخشی از انقلاب هستند بلکه به تعبیری دیگر صاحبان و پیشروان آن نیز به شمار می آیند. اگر نگوییم همه- بیشترین شاخص های منفی و صفر و نزدیک به صفر توسعه ی انسانی- مربوط و متعلق به مناطق کوردنشین است، کوردها بیشترین ستم را -در همه ی ابعاد- تجریه کرده اند، مرگ و اعدام و نابودی را از همان ابتدای انقلاب، به میراث برده اند و اکنون جز هویت شان، چیزی برای از دست دادن ندارند.
به باور من، کوردها نیز به این انقلاب نوین خواهند پیوست و اگرچه مطالبات 80 میلیون انسان را در یک پهنه و همراه با آنها جستجو و فرباد خواهند زد اما مطالبات هویت خواهانه ی خود را نیز در اولویت نخست قرار خواهند داد.
کوردها در انقلاب 57، می دانستند چه نمی خواهند اما نمی دانستند چه می خواهند اما اکنون هم می دانند چه نمی خواهند و هم می دانند چه می خواهند
این انقلاب، سبز متوسط ها برای سفره ی رنگین تر و بازی قدرت برای رانت بیشتر نیست، انقلاب یقه های آبی برای رسیدن به آزادی است
“انقلاب آبی”، انقلاب مطالبات مردم کوردستان هم است
January 3, 2018
3 Mins Read
377
Views