برای تداوم دور باطل انکار و سلط و سرکوب
استفادە از “حفظ تمامیت ارضی” و اطلاق “تجزیەطلبی” بە انگیزەهای جدایی خواهانە و استقلال طلبی ملت ها، -حتی حقوقی مانند عدم تمرکز و دمکراسی و تنوع- یک کاربرد انحرافی برای مشروعیت بخشیدن بە “اصل حاکمیت” از سوی دولت- ملت ها، تبدیل یک هنجار بە ناهنجار و ضد هنجار، و بە محاق افکندن “حق تعیین سرنوشت” ملت ها و مردم و نیز بە حاشیە افکندن”حق توسعە” است.
نکتە دیگر آنکە هنگامی کە فرد، گروە یا حاکمیتی، از اصطلاح تمامیت ارضی برای سرپوش گڐاردن بر حق ملت ها در چارچوب مرزهای داخلی استفادە می کند در واقع، ملت ها را بە عنوان”دیگری”ها شناختە است، درست مانند گروە هایی کە خارج از حوزە حاکمیت، بە دنبال تغییر مرزها هستند.
نیز تبدیل حق طبیعی و مشروع جدایی و استقلال گروەها وملت ها بە تجزیە طلبی، تبدیل آن بە یک اتهام و تاوان و مشروعیت قانونی بخشیدن بە تداوم همە انگیزەهایی است کە ملت ها را بە سوی استقلال هدایت می کند.
در این میان لازم است بە بخشی از انگیزەهایی اشارە کرد کە ارادە ملت ها را برای استقلال، بە مجاری حقوقی رهنمون می شود:
رنجش عاطفی و نا امیدی از جوامع رقیب و جوامع همزیست، حفاظت از نسل کشی و پاکسازی قومی، مقاومت قربانیان ستم از جمله تحقیر زبان فرهنگ یا مذهب آنها، تسلط اقتصادی و سیاسی گروهی که قدرت و امتیاز را به شیوه برابری طلبانه تقسیم نمی کنند، انگیزه های اقتصادی به دنبال پایان دادن به استثمار اقتصادی توسط گروه قدرتمندتر یا برعکس فرار از توزیع مجدد اقتصادی از یک گروه ثروتمندتر به یک گروه فقیرتر، حفظ سنت های مذهبی، زبانی یا فرهنگی گروە در معرض تهدید، بی ثباتی پیوستە و مداوم، خلاء قدرت ژئوپلیتیکی ناشی از فروپاشی دولت ها یا امپراتوری های بزرگتر، ادامه تکه تکه شدن با از هم پاشیدن بیشتر و بیشتر کشورها، احساس این که یک گروە یا ملت، با ابزارهای نامشروع به دولت بزرگتر اضافه شده است، این تصور که حکومت دیگر نمی تواند از گروه ها و مردم خود حمایت کند یا بە منافع آنها خیانت کرده است، و مخالفت با تصمیمات سیاسی.
استفادە -بهتر بگوییم سوء استفادە- از این اصطلاحات، برای تداوم چرخە باطل انکار و سرکوب سلطە است و هیچ ارزش حقوقی و بار معنایی ندارد.