بررسی روند ناسیونالیسم کوردی با نگاهی به روانشناسی سیاسی
نخست: در ناسیونالیسم کوردی، شهروند رسمی یک کشور بودن، نه یک شرط لازم و نه شرط کافی برای شناسایی با یک کشور نیست، زیرا اساسا ممکن است شهروند، با یک گروه که متعلق به آن نیست تعریف شود. (Tajfel،1982)
دوم: ناسیونالیسم کوردی بر این باور بوده است که شناسایی ذهنی پایین با دولت، نمی تواند موجد ثبات شود (Hirschman،1993)
سوم: در علوم سیاسی، هویت مثبت عمومی با نظام سیاسی، از نگرش های خاص تر نسبت به نظام سیاسی متمایز است چون نگرش های خاص تر نسبت به ملت می تواند مفهومی متعالی از هویت ملی به دست دهد.
(Baker،Dalton,Hildbrandt,1981,Barnes,1979،Kaase،Newton،& Scarbrough،1995)
چهارم: اما جنبش رهایی ملت کورد، به چه روندی از ملی گرایی متعهد و پایبند بوده است (وهست)؟
•تمرکز متعارف (و نه بیش از حد) بر وابستگی ملی در خودپنداره ی فرد (Adorno et al,1950).
• تمایل به توجه به گروه خود به صورت یکسان (Blank،1997).
• ارتباط بسیار نزدیک نسبت به مقایسه های اجتماعی با گروه هایی که بخشی از ملت نیستند (Schatz et all,1999).
•ملت، یک آرمانگرایی فرهیخته است و حاکمیت ملی و رهایی از سلطه، یک هدف میانه -البته با لحاظ نمودن امر اخلاقی- است.
• به محض اینکه اهداف ملی که تاسیس دولت مستقل کورد است به پایان رسید پشتیبانی از ناسیونالیسم کوردی به پایان می رسد.
•موافق با اعتقادات ارزشهای انسانی است (Habermas،1990؛ Hirschman)
• پس از استقرار، “فرهنگ موضوعی” دولتی اقتدارگرا رد و اصول دموکراتیک حمایت می شود (Blank et al،in press, Habermas،1990؛ Lipsious,1989؛Sternberger،1990).
• احساسات مرتبط با ملت پذیرفته شده است (Adorno et al,1950).
پنجم: ناسیونالیسم کوردی، ترکیبی از “عشق به سرزمین” و “وابستگی به ارزش های ملی بوده است.
ششم: مبتنی بر نظام ارزشی جهانی است.
هفتم: تلاش نکرده است تاریخ گروه ملی را ایده آل کند، بلکه تنها از تاریخ گروه ملی پشتیبانی می کند.
هشتم: در تلاش برای همگنی درونی، از تخریب خارج از گروه پشتیبانی نکرده است؛ حمایت کننده ی رواداری و تلرانس بوده است.
نهم: ناسیونالیسم کوردی شامل یک مفهوم شخصیتی است که براساس رد ایده ی فردی مشخص شده است.
دهم: ناسیونالیسم کوردی، شناسایی مثبت ذهنی موجود را با ملت نشان می دهد. احساس عاطفی، به دنبال آن، پیوند عاطفی- ذهنی و در ادامه، عقلانی کردن این احساس مثبت، نسبت به ملت بوده ست. (Crocker & Luhtanen،1990)
یازدهم: باور ذهنی و انتخاب یک انسان کورد است در میان دو دیدگاه که به رهایی از اینکه به کدام کشور به طور رسمی متعلق است و به کدام فورماسیون، می خواهد به صورت رسمی تعلق داشته باشد (National concesiousness,Schweigler، 1975,Tajfel،1982)
دوازدهم: یک رضایت اصولی است برای درونی سازی فرهنگ ملی (Festinger,1954)
سیزدهم: در ناسیونالیسم کوردی (از منظر نظریه نگرش)، پیوند مثبت با ملت، یک سیستم چند بعدی از باورها است (Eagly& Chaiken، 1993).
چهاردهم: ناسیونالیسم کوردی با هویت ملی آغاز می شود و با استقرار نظام سیاسی ملی به پایان می رسد.
****
نگاهی به نقاط اکسترموم روند ناسیونالیسم کورد از جنبش شیخ عبیدالله نهری تا جمهوری کوردستان و شروع ناسیونالیسم مدرن کورد تا دوره ی کنونی، می تواند درستی هریک از ادعاهای طرح شده در این نوشتار را به روشنی نشان دهد.
منبع برای مطالعه ی بیشتر: Political Psychology, Vol. 24, No. 2, 2003