بسندگی زبان فارسی، الگوی تسخیر زبانی
یک: سیستم تک زبانی، یک مدل شناخته شده برای نهادینه ساختن الگوی غالب زبانی است؛ ورود به زبان رسمی و تلاش برای بی بازگشت ساختن زبان آموز.
این مدل در مورد کشورهایی که زبان مسلط را حتی تا سطح زبان ملی -به صورت قانونی- ارتقا داده اند همه ی امکانات سیستم را در خدمت به اصطلاح زبان رسمی قرار می دهد و به پروژه ی سیستماتیک “تسلط زبانی” تبدیل می شود؛ پروژه ای که در یک پروسه ی میان مدت، به ذوب زبانی نیز منجر خواهد گشت.
دو: دوزبانگی (Bilingualism) در این پروژه-پروسه، اگرچه در کوتاه مدت، رایج است اما به وضعیتی تغییر خواهد کرد که تقریبا همه یک زبان -زبان رسمی- خواهند داشت. در نسل سوم (و نسل های بعد)، الگوی غالب زبان، زبان رسمی خواهد بود و این نسل، دیگر به زبان مادری خود هم فکر نخواهد کرد.
از نسل سوم به بعد، زبان رسمی، به زبان اندیشیدن تبدیل خواهد شد. ٩٢ آسیایی ها در آمریکا، در نسل سوم، انگلیسی صحبت می کنند و انگلیسی فکر می کنند و این میزان، درباره ی اسپانیایی ها،٧٢ درصد است.
سه: “تضعیف ادراک زبان مادری”، از مهمترین دلایل تبدیل زبان رسمی، به زبان اندیشیدن است. ٦٤ درصد نسل سوم مکزیکی ها در دهه ی نود میلادی قرن گذشته، به زبان انگلیسی صحبت می کردند. این مقدار در سال ٢٠٠٠ میلادی به ٧٢ درصد افزایش پیدا کرد.
دو زبانه های نسل سوم، تنها در مناطق مرزی، جایی که حفظ زبان مادری، ریشه ی تاریخی عمیق دارد همچنان یافت می شوند. اصرار بر حفظ ارزش ها به میزان زیاد، بر حفظ زبان مادری تاثیر دارد و از این رو است که دوری و نزدیکی به جغرافیای مرکزی زبان مسلط، با زبان مادری، رابطه ی معکوس دارد. پژوهش ها نشان داده اند که دور از مرز، بچه های مکزیکی آمریکایی نسل سوم بعید است که دو زبانه باشند.
چهار: جایی که زبان رسمی، قدرت اقتصادی و سیاسی به همراه می آورد امکان توجه و اهمیت به پلورالیسم زبانی به شدت کاهش پیدا می کند. اکنون شرایطی را در نظر بگیرید که قانون نیز به یاری زبان رسمی آمده و آن را تا حد زبان ملی، ارتقا دهد.
پنج: شکستن فرهنگ یک ملت و یا یک گروه قومی، ابتدا به ساکن با شکستن زبان آن گروه، انجام می شود.
جهان مدرن با درک تهدید یک زبانه شدن گروه های مهاجر، سیستم مدرسه های دولتی دو زبانه را ایجاد کرده است. (آلمان، فرانسه و….) ایالات متحده نیز با درک این تهدید، اکنون به سیاست “فشار کمتر برای تساوی در الگوی غالب” روی خوش تری نشان می دهد.
****
به نظر می رسد ایران، با سفارش رهبری این کشور و در ادامه طرح برنامه ی “بسندگی زبان فارسی”، “الگوهای تسخیر زبان” را به عنوان راهکار مرحله ی آخر برگزیده است ویژه آنکه مساله ی زبان مادری ملت ها در این کشور، چالش فراگیر گسل های ملی را عمیق تر کرده است.
در حالی که مساله ی الگوی مسلط زبانی در جهان مدرن، به یک اضطراب تبدیل شده است و برداشت های رادیکال در این مورد، به شدت، مورد انتقاد قرار گرفته اند (ر.ج به ساموئل هانتیگتون، ما کیستیم؟) ایران، با طرح “بسندگی زبان فارسی”، همچنان بر عملی ساختن الگویی پافشاری می کند که پیش تر، آزمون خود را پس داده است.
به باور من، “الگوی تسخیر زبانی” ملت های ایران، نه تنها نخواهد توانست گسل های ملی را ترمیم کند بلکه این گسل را به شکاف و در ادامه، گسست بیشتر و کامل، راه خواهد برد.
منبع برای مطالعه ی بیشتر:
Richard Alba, Language Assimilation Today, 2004