حقیقت هایی کە راست افراطی ایرانی باید بپذیرد
یک: پروژه دولت-ملت پیروز نشد و اینکه یک سرزمین واحد، یک زبان واحد، یک شهروند واحد وجود ندارد.
مطالبات ملی فزایندە ملت ها در جغرافیای ایران شاهدی هستند که نشان میدهد دولت ملی علیرغم تلاشهایش برای تحمیل یک منطق سیاسی، که یک شهروندی یا قرارداد اجتماعی واحد وجود ندارد، پیروز نشد. خواست ملت ها فراتر از دولت-ملت است و مقاومت آنها تخیل سیاسی را فراتر از حاکمیت ایرانی گسترش می دهد.
دو: ملت ها اکنون با هویت خود نفس می کشند و مقاومت آنها برای واژگونی رادیکال و کامل تشکیلات سیاسی دولت-ملت است.
سە: درهم آمیختن مردم بسیار متمایز در یک وضعیت قانونی همگن، عملی است کە دیگر پذیرفتە نخواهد شد. اشارە بە فرآیند تاریخی، برای پوشش گذاردن بر ماهیت اساسی وضعیت است. ملت ها اکنون بە مبارزە با نفی حق مالکیت بر هویت و سرنوشت خویشتن برخاستەاند و دیگر تعلقی بە مناسبات و مولفەهای دولت- ملت ندارند.
چهار: مقاومت ملت ها مبتنی بر مکان است یعنی جغرافیایی کە در آن، صمیمیت های آشکار و نامریی، بزرگ تر از قانون دولت- ملت است؛ هم جنبە عمومی بە خود گرفتە است و هم بە دنبال کسب مشروعیت حقوقی بین المللی و دیپلماتیک است.
پنج: ملت ها دریافتەاند کە حقوق اساسی ملت ها دزدیدە است؛ هم با ابزار قانون هم با خشونت هم بافریب. آنها دیگر مناسبات دولت- ملت را کە بدون رضایت آنها شکل ساخت پیدا کردە است نخواهند پذیرفت.
شش: رنسانس ملت ها یک فرایند رادیکال با ابعاد معرفتی عمیق است. این در خدمت مبارزه با تاریخ های هژمونیک با کیهان شناسی های سیاسی است که دولت را به عنوان تنها جایگاه امر سیاسی غیرطبیعی می کند. ملت ها با آگاهی از نارسایی هایی های بزرگ، از سیستم دولت- ملت انصراف دادەاند و با مقاومت، راههای عمل جایگزینی را ارائه میدهند که تخیل آنها را فراتر از جلیقه مستقیم سیاست دولتی گسترش میدهد. آنها در حال تبدیل شدن بە بازیگران پویای هویتی هستند(و شدەاند).
هفت: به رسمیت شناختن به روشی اصلی برای مذاکره درباره اقتدار سیاسی بین حاکمیت ایرانی و ملتهای تبدیل شده است که بحثها را در مورد تمایز فرهنگی، کثرت گرایی قانونی و حقوق تعیین سرنوشت بر زمین، قانون و فرهنگ شکل میدهد. ملت ها اکنون عمدتاً حقوق بینالمللی را به عنوان به رسمیت شناختن حق و حقوق ملاک می کنند.
هشت: تجارب سرکوب سیستمی ملت ها را نمی توان به عنوان گذشته، بی اهمیت جلوه داد یا از زیر آن شانە خالی کرد. ملت ها معرفت شناسی های جدیدی را ارائه می دهند، خیلی بیشتر از گسترش تاریخ انجام می دهند، آنها را برمی گردانند و مفهوم سازی های ملت- دولت محور از امر سیاسی بی ثبات می کنند. تخیلات فضایی دولت به عنوان مدرن و جهانی، برخلاف ملت هایی که منزوی و دور افتادە و بە حاشیە راندە تصور میشدند با بە مرکز آمدن مسالە هویت، ماهیت دولت- ملت ایرانی را زیر سوال بردە است.
نە: وضعیت هژمونیک دولت- ملت ایرانی با فرآیند انکار، ناعادلانه بودن و خودسری، تبعیض، سرکوب و یکسان سازی ملت ها بە مراحل پایانی خود نزدیک شدە است. آنها دیگر حق حاکمیت استکباری را نخواهند پذیرفت و مقاومت برنامەدار و پایدار ملت ها گواهی بر سلب اعتبار از دولت- ملت ایرانی است.
دە: “وضعیت ویژە” و “اضطراب حاکمیت” بە مثابە یک نمایش دائمی در رویارویی با نتایج کاستی ها و مناسبات دولت- ملت ایرانی کە در نهایت، راست افراطی را در حاکمیت فربە و ملت ها را ضعیف تر ساختە است دیگر قابل قبول نیست.
برای مطالعە بیشتر:
Indogenous Politics of Resistance: An Introduction, Manuel L Picq, New Diversities, Vol 19. No 2, 2017