خیانت به عنوان یک تهدید قدرتمند در میان ما باقی خواهد ماند
در برداشت ها بسیار به این نکته برخورد می کنیم که: “آنها همیشه خیانت کرده اند و هر دوره ای برای آنها “عصر خیانت” است”. همچنین گفته می شود: ” آنها به آرمان ها، اصول و به تاریخ خیانت کردند”. نیز عده ای با برخوردی افراطی تر می گویند: “آنها فقط کد کورد بودن دارند”.
اما آیا واقعا این گونه است؟!
****
گروه که در قالب حزب تشکل یافته یک کل گسسته است که نتوانسته است از آن خارج شود. او وابستگی های رقابتی مبتنی بر کهن الگوها را به این عرصه وارد کرده و نتوانسته است به آن صورتی عقلانی ببخشد. گروهی را که به آنها تعلق ندارد غیرخودی می داند که این غیرخودی بودن، در دامنه ی آتش بس موقت تا دشمنی تمام عیار نوسان می کند. موجودیت گروهی که اکنون به گروه حزبی تغییر شکل پیدا کرده است تعهدات اخلاقی خود را بر هم حزبی ها، بر دوستان و بر اعضای گروه خود تحمیل می کند تا به وسیله ی آن از شر غیرخودی حمایت شود. هویت در اینجا دیگر صبغه ای ملی ندارد بلکه هویتی است که در گروه ساخت پیدا کرده است و مهمترین مولفه های آن، کهن الگو، غیرخودی سازی، ترس و غلبه است. هنگامی که هویت، صبغه ی ملی ندارد، الگوهای کهن، به شدت بازتوزیع می شوند، غیرخودی، به طرف دشمن میل پیدا می کند (غیرخودی به مقام دشمن، ارتقا پیدا می کند) و ترس حاکم می شود؛ نیروی “غلبه به هر قیمت”، به بالاترین ارزش یعنی “ارزش بقا” ارتقا پیدا می کند و خیانت، به نام “همکاری”، تعبیر و توجیه می شود. در اینجا دیگر مزایای همکاری، مهم نیست از قاعده ی سودوزیان پیروی کند بلکه عقب راندن آنی دیگری ناخود، غلبه بر ترس، و ارضای کهن الگو در را بر پاشنه می چرخاند. البته در این میان، ترس از دست دادن، دارای بیشترین انرژی است به همین خاطر، امید به دست آوردن، بسیار کمتر از ترس ازدست دادن است. (حتی اگر به بهای از دست رفتن خاک تمام شود).
اکنون چند حالت اتفاق خواهد افتاد: نخست آنکه توسعه ی جامعه، بیشتر به معنای گسترش گوشه های جامعه خواهد بود و دوم، بر اساس نگرش موجود در گسترش گوشه، اقتدار بومی، در اولویت قرار خواهد گرفت. به همین دلیل، اعضای درون گروه، متقاعد خواهند شد که مقاومت نکنند. روند متقاعد سازی البته با توجیه پرهیز از قربانی سازی، توجیه محدودسازی قدرت دیگری ناخود و قدرت گوشه ی جامعه، تداوم خواهد داشت و بر تمام اشکال و اندازه ها افزوده می شود.
جاه طلبی فردی نیز در این میانه، نقش هم افزا خواهد داشت و فرد جاه طلب، با بهره جستن از پایگاه درون گروهی، تهییج بر اساس تعهدات اخلاقی گروه-حزب و مشغول کردن واقعیات با ایدئولوژی، این هم افزایی را انجام خواهد داد.
در زمینه ی نقش جاه طلبی و جاه طلب، و در حوزه ای دیگر از روانشناسی، گفته شده است که اگر پول، ایدئولوژی و خود، نقش های اساسی در خیانت داشته باشند “خود”(Ego) بزرگترین آنها است.
با این خوانش اکنون، به باور من، آنها اگر این اقدام را انجام نمی دادند به آرمان و اصول و گذشته ی خود پشت پا زده بودند.
باشوور باشد یا روژهه لات، باکوور باشد یا روژئاوا، خیانت همچنان به عنوان یک تهدید قدرتمند در میان ما باقی خواهد ماند.