داستان “اسب تروا”، اسطوره ای همواره تمثیلی بوده است برای اشاره به کسانی که دانسته یا نادانسته راهگشاینده ی دشمنان کشور خود می شوند.
اسب تروا اشاره دارد به داستان اساطیری یونان کهن که در حماسه های یونان آمده است و ماجرای جنگ خونین و دراز مدت میان یونان و تروا را حکایت می کند. سر انجام به واسطه ی حیله ای ، یونان در این جنگ پیروز و تروایی ها مغلوب می شوند.
ماجرا ازین قرار بوده است که باطولانی شدن محاصره تروا و مقاومت بی نظیر تروا، سرانجام یونانیان “خُدعَه” می کنند و اسبی چوبین می سازند و جنگاوران ورزیده ای را در آن اسب می نشانند. آنها وانمود می کنند که محاصره را رها کرده و از میدان نبرد گریخته اند. تروایی ها خشنود از فرار یونانیان، اسب چوبین را به نشانه غنیمت و پیروزی درجنگ وارد شهر می کنند و به شادمانی مشغول می شوند. از آن سو ، شباهنگام ، سربازان مخفی شده در دل اسب چوبین، از آن خارج شده و دروازه ی شهر را برای یونانیان می گشایند و اینگونه تروا به تصرف یونانیان در می آید.
داستان تروا چه چیزهایی برای “ما” دارد؟
نخست: داستان تروا در همه ی زمان ها و به اشکال گوناگون تکرار شده است (و البته تکرار نیز خواهد شد)
دو: ناتوانی در خواندن قواعد بازی و جنگ، از مهمترین عوامل پدید آورنده ی تروا است
سه: غرور بی جا پس از یک دوره موفقیت، از دیگر فاکتورهای شکل گیری ترواهاست
چهار: بی توجهی به جزییات- حتی کوچکترین جزییات- می تواند همه ی دستاوردها را در یک لحظه نابود کند
پنج: شادمانی در نقطه ی گذار و در حالی که هنوز هدف نهایی محقق نشده است یک شمشیر دولبه است.
شش: اسب چوبی آخرین نیرنگی است که برای باز کردن دروازه های به کار می رود.
هفت: اسب در نظر تروایی ها حیوانی مقدس است و آنها گمان می کنند که با این کار تکریم شده اند و آن اسب را به اماکن مقدس خود می برند و نیروها پیاده شده و دروازه های شهر را به روی بقیه سپاهیان باز می کنند.
هشت: نخستین علامت شوم تروا هنگامی نمودار می شود که به دلیل جثه ی بزرگ اسب پیشکشی، دیوار شهر باید شکافته شود تا اسب چوبی بتواند داخل شهر شود.
نه: شبانه جشنی در تروا به مناسبت این پیروزی برپا می شود خواهر پاریس این خطر را پیشگویی می کند ولی چون آپلون به دلیل اینکه خواهر پاریس از همخوابی با او امتناع کرده کاری می کند که کسی پیشگویی او را باور نکند.
ده: کاهن معبد آپولون نیز پیشتر هشدار داده بود که: خیال می کنید دشمن رفته است؟ مگر ممکن است تحفه یونانی ها خالی از خیانت باشد؟
یازده: نیروهای یونانی پس از ورود به شهر، خانه ها را می سوزانند، گنج ها را به یغما می برند، به زنها تجاوز می کنند و تروایی ها را به قتل می رسانند. اجساد مثله شده زمین را می پوشاند. شهر در حال سوختن است و صدای آه و ناله ی زنان به گوش می رسد.
دوازده: در این نبرد زئوس و آفرودیت پشتیبان مردم تروا و هرا و آتنا به جهت کینه ای که از پاریس داشتند پشتیبان یونانیان بودند و آپولون که آگاممنون دختر یکی از کاهنان معبد، او را برای همبستری دزدیده بود نیز به پشتیبانی مردم تروا رفت.
****
اما دو نکته ی مهم در این داستان وجود دارد که کمتر کسی بدان اشاره کرده است:
نخست: یونانیان سوار کشتی های خود می شوند تا به یونان برگردند اما دچار خشم خدایان می شوند آتنا به دیل بی حرمتی به وی و تجاوز به عنف در معبدش و سرمست شدن یونانی ها از پیروزی و احترام نگذاردن به او، از زئوس می خواهد که صاعقه را در اختیار او قرار دهد و با آن کشتی های یونانی ها را درهم می کوبد و آنها را غرق می کند آگاممنون پس از بازگشت به یونان به دست همسرش به قتل می رسد هلن که مسبب همه ی این ماجرا ها بود به قصر شوهرش باز گردانده می شود اودیسه سالها در دریاها سرگردان می ماند.
دوم: کسانی که از شهر تروا توانسته بودند جان سالم به در ببرند خود را به مکان روم امروزی می رسانند و فرزندان آنها امپراتوری روم را تشکیل می دهند.
سرانجام
تقریبا تمام نکات دوازده گانه ای که در بخش نخست این نوشتار آمده است را می توان در رویدادهای روزهای اخیر کوردستان، به تطبیق کشید، برای آن مثال آورد و به شرح آن پرداخت اما دو نکته ی بعدی در بخش دوم، سرانجام خدعه است و اینکه این وضعیت، زیاد دوام نخواهد داشت.
همچنین فراموش نکنیم که یک مساله ی مهم دیگر می تواند وجود داشته باشد:
“تروا در تروا”
و به عنوان جمله ی پایانی:
سرنوشت ملت های بزرگ، همواره در آخر بازی مشخص شده است….