دربارەی پسا تمامیت خواهی
یک: در پسا تمامیت خواهی، یک سیستم سیاسی، مردم را همدست ستم و تجاوز خود می کند و مردم، قادر بە زندگی در دروغ می شوند. توتالیتاریانیسم، سخن گفتن از تمامیت سیاسی یک سیستم و پساتوتالیتاریانیسم، تمامیت اجتماعی همان سیستم در یک مدار بالاتر و جدیدتر است.
دو: از نگاه تحلیلگران پسا تمامیت خواهی، اصلاحات به عنوان تغییراتی در نظر گرفته شده است که آگاهانه و تعمدانه، توسط مقامات سیاسی و اجتماعی یک نظام تمامیت خواه، ابداع شده است.
سە: یکی از نتایج مهم پسا تمامیت خواهی، ایجاد تفاوت های معنادار میان کنشگران سیاسی و مدنی و تبدیل آنها به تناقضات عمیق به گونه ای است که مانع تحکیم مخالفان در یک بستر مشترک با هدف تغییر نظم مستقر موجود می شود.
چهار: پسا تمامیت خواه همچنین با تولید مداوم تهدیدهایی که موجودیت ملت را تهدید می کنند آن را به یک “هیستری جمعی” تبدیل می کند.
پنج: پروژه های تولید رهبر آهنین، هدایت توسط ایمان کور و غیر منطقی، بازگرداندن خلوص ایدئولوژیک و…. از ابزارهای این “تمامیت خواهی سبک” است.
شش: این نوع تمامیت خواهی، مانند سلف سیاسی خود، متعصب، لجوج، و ستمکار نیست، و کسانی را که با اصول، مشکل دارند تحمل می کند.
هفت: پسا تمامیت خواه، یک مکانیسم روانی بسیار نیرومند به کار می باد و آن، بردن انسان تحت سیستم به سوی خیانت کردن به انتظارات خودش است.
هنگامی که یک انسان، به انتظارات خودش خیانت می کند به پایان هم رسیده است و مطیع نگاه داشتن و انقیاد او پس از آن، چندان کار سختی نخواهد بود….
برای اگاهی بیشتر: ر.ک بە:
flagg taylor، post-totaliarianism
همچنین: واسلاو هاول را بخوانید
نیز: J.R. Thompson, Totalitarianism and Post- Totalitarianism