بیگمان شکننده ترین نگاه به قانون، نگرش به آن از زاویه ی قدرت – سرکوب است که اتفاقا سترون ترین نتایج سیاسی را نیز به دنبال داشته است و تداوم پافشاری بر نگره ی قدرت – قانون و بی اعتنایی به وجه اثباتی آن که همان حقوق – گفتمان است در ادامه، منجر به غلبه ی رابطه ی سلبی بر وجه مردم – قانون شده و سرانجام نتیجه ای جز بی اعتنایی، طرد و در نهایت اعراض و انکار را به دنبال نخواهد داشت.
از این رو درک نوین از قدرت در اندیشه ی معاصر، لزوم پایان بخشی به نگاه سهل نگر قدرت – سرکوب و گزینش و انتخاب قدرت به مثابه ی حقوق – گفتمان را الزامی ساخته و می تواند شکاف پدید آمده از رابطه ی مردم – قانون را سامانی تازه ببخشد.
حقوق و قضا در قالب الگوی قدرت – سرکوب و قدرت – قانون هرگز نخواهند توانست تا ابد با سازو کارهای “حکم به عدم وجود” و “حکم به سکوت” در قالب امر جزمی «مبود» و «مباش»، مقبولیت و مشروعیت خود را تداوم بخشند.
اکنون دیگر همه باید به جستجو برآییم که حقیقت فارغ از قدرت کجاست؟ و چه سان می توان انسان ها را به سوی سرچشمه های آن رهنمون ساخت؟ دیگر نمی توان حتی ریزترین ذرات هستی را هم به اجبار، در ندانستن نگاه داشت و یا حق دانستن را از وی سلب نمود.
باید به جستجوی شاکله هایی بر آمد که جاری شدن حقوق در سرشت انسان را در توزیع قدرت و روابط متکثر به بار می نشینند و علت وجودی مخالفت ها و دگر اندیشی ها را در ماهیت بالذات انسان و سرشت انسانی وی پذیرا هستند.
در هر انساني فريادزندگي نهفته است و نمي توان اين فرياد را كه در تمناي ديدار حقيقت است ناديده گرفت. امید است سازمان قدرت، سامان بخش حرکت تمامی انسان ها در این سرزمین، به سوی سعادت، بهروزی و خوشبختی فارغ از حکم به عدم وجود و حکم به سکوت باشد.