ذهنیت اشغالگری و ناتوانی در گذار از تمامیت خواهی و “استبداد ایرانی”
“واسلاو هاول” در پیروزی بی قدرت، برای پیروزی مردم بر نظام سلطە، بە مواردی چند اشارە می کند. پرسش این است کە آیا ذهن اشغالگر در رابطە با ملت کورد و ملت های دیگر می تواند خود را از تمامیت خواهی و بە عبارتی “استبداد ایرانی” برهاند؟
در اینجا بە راهکارهای ارائە شدە برای پیروزی از نگاە هاول اشارە و بە صورت خلاصە بە چالش های موجود در ذهنیت اشغالگری ایرانی خواهیم پرداخت.
یک: زندگی در حقیقت:
بە باور هاول، افراد ناتوان می توانند با امتناع از زندگی در دروغ و پذیرش حقیقت، نظام های سرکوبگر را به چالش بکشند. افراد با رفتار صادقانه، مخالفت با بی عدالتی و رد روایت های مسلط تحمیل شده توسط صاحبان قدرت، می توانند مشروعیت رژیم های سرکوبگر را تضعیف کنند.
چالش: ذهنیت اشغالگر ایرانی با نهادینە شدن استبداد ایرانی در نهاد و روح ایرانی در رویارویی با مسالە ملت کورد و ملت های دیگر هموارە بە تحریف حقیقت اشغالگری پرداختە است، در دروغ و روایت دروغین زندگی کردە است برای توجیە اشغالگری، دروغ سیستماتیک ساختە و آموختە و تبلیغ کردە است، بیعدالتی نهادینە شدە را بە سیاست روزانە و روایت مسلط تبدیل کردە است و با جعل مفاهیم ایرانشهری، از زندگی در حقیقت، ناتوان ماندە است.
دو: مقاومت بدون خشونت:
هاول از مقاومت بدون خشونت به عنوان ابزاری برای ناتوانان برای به چالش کشیدن ساختارهای سرکوبگر دفاع می کند. از طریق تظاهرات مسالمت آمیز، نافرمانی مدنی، و اقدامات سرپیچی، افراد می توانند ورشکستگی اخلاقی سیستم های ظالمانه را افشا کنند و دیگران را برای پیوستن به مبارزه برای تغییر ترغیب کنند.
چالش: ذهنیت و اقدام اشغالگری ایرانی در برخورد با ملت کورد و دیگر ملت ها چنان در وجود او تثبیت شدە است کە نمی تواند بە خشونت علیە مطالبات مشروع ملت ها، فکر نکند. این وضعیت، چنان کردە است کە در یک روند زمانی بلندمدت، ذهنیت ایرانی را در روبرو شدن با مسالە ملی کوردها و ملت های دیگر، بە “ورشکستگی اخلاقی” کشاندە است.
سە: همبستگی و مسئولیت مدنی:
هاول بر اهمیت همبستگی و مسوولیت مدنی در میان ناتوانان تاکید می کند. با اتحاد با دیگرانی که تمایل مشابهی برای آزادی و عدالت دارند افراد می توانند نیروی جمعی ایجاد کنند که قدرتمندتر از هر رژیم سرکوبگر باشد. آنها با همکاری یکدیگر می توانند شبکه ها و نهادهای جایگزینی بسازند که چشم انداز جامعەای عادلانه تر و انسانی تر را ارائه دهند.
چالش: ذهنیت و اقدام اشغالگری، هرگز نمی تواند سە گوشە “مسوولیت مدنی، همبستگی، نیروی جمعی” را بە سوی “تعامل نهان”، ساختە و پرداختە و کامل کند. اشغالگری ایرانی، با نپڐیرفتن حق مشروع ملت ها و انکار و مقاومت در برابر آن، نمی تواند با اندیشە نگاە برابر، همبستگی ایجاد کند، با مسوولیت مدنی، بیگانە است و بدیهی است کە با چنین نگرشی، نخواهد توانست برآیندی ایجاد کند کە نتیجە نهایی آن، “نیروی جمعی یکپارچە” است.
چهار: پرورش ذهنیت مستقل: بە باور هاول، افراد ناتوان باید ذهنیت مستقلی را پرورش دهند که در برابر دستکاری مقاومت کند. با بررسی انتقادی ایدئولوژی ها و تبلیغات صاحبان قدرت، افراد می توانند خود را از اسارت ذهنی رها و دیدگاه های معتبر خود را توسعه دهند. این استقلال فکری برای به چالش کشیدن نظام های سرکوبگر و پیش بینی امکانات جایگزین، بسیار مهم است.
چالش: ذهنیت اشغالگر ایرانی کە بە شدت درگیر مفاهیم جعلی و منحرف “ملت ایران”، “تمامیت ارضی”، “تجزیە طلبی و تجزیەطلب”، “ذهنیت کشوروند”(و نه شهروند)، “تقلیل گرایی ملت ها بە اقوام”، “زبان ملی و لهجەها”، “شاە و شیخ” و…است همارە درگیر وابستگی ذهنی بە این مفاهیم، فارغ از حقیقت بودە و ناخودآگاە، گرفتار اسارت ایدئولوژی و اسارت ذهن است.
پنج: قدرت اخلاق و وجدان:
افراد ناتوان دارای قدرت منحصر به فردی هستند که از اخلاق و وجدان آنها ناشی می شود. افراد با پایبندی به اصول اخلاق و پرهیز از تهدید ارزش های خود، به دیگران الهام می بخشند و نیروی اخلاقی آنها از قدرت مادی صاحبان قدرت فراتر می رود.
چالش: پرسش این است کە ذهنیت اشغالگر در رابطە با ملت ها و بە ویژە ملت کورد، توان تشکیل وجدان و اخلاق درست و پایبندی بە آن را در نفس خود دارد؟ پاسخ مسلما یک “نە” بزرگ است.
شش: ایجاد ساختارهای موازی:
افراد ناتوان می توانند ساختارهای موازی در جامعه ایجاد کنند که بە ارزش ها و آرمان های آنها تجسم ببخشد. ایجاد نهادهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی موازی، راه های جایگزین برای سازماندهی جامعه و زندگی معنادار خارج از کنترل نظام های سرکوبگر است.
چالش: هیچ نهاد موثر و معناداری در ڐهنیت و رابطە نهادینە شدە اشغالگر- اشغال شدە، شکل نخواهد گرفت. هر ایرانی باورمند بە مفاهیم جعلی و منحرفی کە پیشتر گفتە شد در دام “مدل تار عنکبوتی”، اسیر شدە است.
هفت: دیدگاه بلندمدت:
مبارزه برای آزادی و عدالت یک تلاش بلند مدت است. حتی در مواجهه با شکست ها و سرکوب ها، افراد ناتوان باید پیگیرانه به دنبال اهداف خود باشند زیرا تغییر، به تدریج اتفاق می افتد.
چالش: ذهنیت نهادینە شدە اشغالگر در رویارویی با نظام تمامیت خواه کە اتفاقا نتیجە قطعی همان اشغالگری است دچار یک دوگانگی، تناقض و سرشکست درونی است. از یک طرف بە دنبال رهایی از ستم تمامیت خواه است و از سوی دیگر انباشت ڐهن اشغالگری و تجلی آن در استبداد ایرانی است کە خود در تشکیل آن سهم و مشارکت دارد. از همین رو، نە می تواند آزاد شود و نە قادر است بە عدالت، حتی نزدیک هم بشود.
نتیجە:
بند بر پای نیست بر جان و دل است/ مشکل اندر مشکل اندر مشکل است
Powerless Triumph