روانشناسی خودمانی
زندگی ایرانی و میل به “اندرونی شدن”
تاثیر گذارترین شخصیت ها در حرمسرای شاهان ایران، بانوان حرم، خواجه گان و دلقک ها هستند. هر چند مداحان و مجیزگویان شاه بیشتر در دربار حضور داشته اند و حضور آنها در حرمسرا و اندرونی ممنوع بوده است اما تاثیر آنها بر شاه و قبله ی عالم در کنار بزرگنمایی های اغراق آمیز، بدون شک، آثار ذهنی عمیقی بر احساس قدر قدرت بودن شاه بر جای گذارده است. همچنین نباید به نقش خوابگزاران نیز اشاره نکرد که با تظاهر به تسلط بر علوم غریبه و توانایی پیش بینی آینده، در بسیاری موارد، حتی مسیر تاریخ را تغییر داده اند. آنها هر زمان نتوانسته اند مستقیم بر شاه تاثیر بگذارند از طریق خواجگان و بانوان حرم، شاه را به سوی آینده ی خیالی خود برده اند.
مطربان نیز که حکایت خود دارند.
دلقک: دلقک معلوم نیست عاقل است یا دیوانه، دروغگوست یا راستگو، گستاخ است یا مهربان. او مخاطبانش را میخنداند، دیگران را مسخره میکند اما خود نیز مسخره میشود، آزار میبیند و گاه کتک میخورد.
زنان: حرمسرا انباشته از زنانی است که وظیفه اصلی آنان ارضای امیال شاه است. آنها همه کار می کنند تا بتوانند نظر شاه را به خود جلب کنند. شاید این باور غالب باشد که زنان حرمسرا نقشی در سیاست نداشته اند اما برخی معتقدند درست است که زنان در حرمسرای پادشاهان محبوس بودند اما هر زمان فرصت پیدا میکردند آنچه در توان داشتند برای تاثیرگذاری در اموری که به آن علاقهمند بودند به کار میبستند و حتی گاهی به صورت آشکار در سیاست و حکومت دخالت داشتند.
خواجه سرایان: خواجه سرایان از نفوذ زیادی برخوردار هستند .شاه با از بین بردن تعداد زیادی از رجال شایسته(بخوانید نخبگان) زمینه ی نفوذ این افراد را مهیا می کند.
خواجهها از نظر تکلم ظاهری، ساختمان حنجره و حلقوم و نداشتن ریش درست مانند خواجههای اخته شده هستند، آنها نیز برای خدمت در حرم و اندرون سخت مورد توجه بودند. خواجهها بیشتر با بچهها و زنان احساس بستگی داشتند تا با مردها و در توطئهچینیها به آنان مساعدت میکردند.
خواجه گان با ویژگی های طماع، خسیس، خودخواه و خرافهپرست شناخته می شوند.
شاعران درباری نیز مهمترین وظیفه ای که بر دوش خود احساس می کردند به هم بافتن قافیه و ردیف و سرودن و ساختن شعر در وجنات سلطان و حاکمیت و وصف دادگستری و عدالت معظم له و دریافت پاداش های فراوان بوده است.
****
با نگاه به آنچه در زندگی ایرانی می گذرد می توان دلالت های بسیاری بر مشابهت جامعه ی ایرانی و حرمسراها یافت. بسیار طبیعی است که حضور مداوم این افراد در سلسله ای که مدعی دوهزاروپانصد سال پادشاهی و سلطنت است و ویژگی های شخصیتی که برای تداوم خود در آنها درونی شده است به تدریج وارد جامعه شده و با جامعه پذیر شدن، به بخشی از رفتار و فرهنگ تبدیل شود.
البته فرقی نمی کند شاه باشد یا ولی فقیه، دربار باشد یا بیت، چون هردو بر اساس نظام فره-ایزدی یا جانشین و یا آیت خدا بر روی زمین هستند.
می ماند اقلیتی از مردم که آنها همچنان جامه ی اهل حرم نپوشیده اند و عطای شاه و حرم و دلقک و خواجه سرا و مجیزگوی دربار و خوابگزار و مطرب را به لقایش بخشیده اند در برابر اکثریتی که با جامعه پذیری از پس بیست و پنج سده، همچنان میل به “اندرونی شدن” دارند.