روانشناسی فرقه
یک: کسانی که دارای استرس هستند، از نظر عاطفی آسیب پذیر هستند، دارای روابط خانوادگی و عاطفی خسته کننده هستند، در شرایط نامساعد اقتصادی زندگی می کنند، کسانی که به دنبال اعتبار از دست رفته ی دوران کودکی هستند بیشترین ریسک را برای عضویت در فرقه دارند. اما هدف اصلی فرقه ها، افراد نسبتا سالمی است که دوره های استرس زا را پشت سر گذارده اند.
دو: فرقه ها کاری می کنند تا شخص احساس منحصر به فرد و ویژه ای کند. پس از آن، از روش های گوناگونی استفاده می شود تا این پیام را منتقل و نهادینه کند که : “من تو هستم”. در این مسیر، منافع متقابلی جعل می شود تا این تصویر را بر ذهن نقش بنندند که اشتراک نظرها تقریبا همپوشانی می کنند.
سه: فرقه ها در ادامه، عضو را در ایدئولوژی تعریفی خود غوطه ور و سپس غرق می کنند. آنها در این پروسه، فرد را از اطلاعات جدا می کنند و حالتی به وجود می آورند که تنها واقعیتی که وجود دارد تجربه ای است که توسط فرقه ارائه می شود.
چهار: پس از آنکه اطمینان حاصل شد تنها اعضای فرقه، دوستان هستند عضور را با ایدئولوژی بمباران می کنند. هدف اصلی در این میان، احساس تعلق کامل عضو به فرقه است. تکنیک های گوناگونی برای ایجاد حس تعلق کامل وجود دارد که مهمترین آنها کشاندن به “وحشت و عشق” است.
الکساندرا شتاین روانشناس اجتماعی در این باره می گوید: “وقتی ترسانده می شویم فقط از ترس فرار نمی کنیم بلکه به یک پناهگاه امن فرار می کنیم. خود پناهگاه نیز منبع ترس است بنابراین، فرار از ترس به منبع ترس، یک استراتژی ناکام است که سبب می شود فرد، از ترس، یخ بزند. عضو فرقه در بین “دسترسی و اجتناب” قرار می گیرد.”
ترکیب این حالت ها عضو فرقه را سخت تر می کند، وفاداری او را به رهبر شدیدتر می کند و به تدریج، تفکر انتقادی را از او سلب خواهد کرد.
پنج: “کنترل روایت”، از دیگر سازوکارها است که معمولا توسط یکی دیگر از اعضای گروه انجام می شود. فرقه ها با کنترل روایت، اعضای خود را کنترل می کنند.
شش: صداهای مخالف، نقش مهمی در تداوم انسجام فرقه ها دارند. واقعیت عینی اکنون واقعیتی است که فرقه ارائه می کند و هر صدای دیگری به جز آن، غیرقابل قبول است.
منبع: Matt Davis, 4 psychological techniques cults use to , recruit members, BIG THINK, 2018