سیر تحول مفهوم رهبری
دهه ی 20: رهبری، توانایی تحمیل اراده ی رهبران، با هدف اطاعت، احترام، وفاداری و همکاری پیروان است.
دهه ی 30: رهبری، یک فرایند است که فعالیت های بسیاری را سازماندهی می کند تا پیروان، به یک جهت خاص حرکت کنند.
دهه ی 40: رهبری، نتیجه ی توانایی متقاعد کردن یا جهت دهی به انسان ها منتزع از قدرت یا پرستیژ است که به دلیل موقعیت سازمانی به وجود می آید.
دهه ی 50: رهبری، همان چیزی است که رهبران در گروه انجام می دهند. قدرت رهبر، توانایی است که دیگر اعضای گروه به او بخشیده اند.
دهه ی 60: رهبری، مجموعه اقداماتی است که محصول نفوذ یک فرد در یک مسیر مشترک است.
دهه ی 70: رهبری در عبارتی با عنوان “تاثیرات در اختیار” تعریف می شود. تاثیرات در اختیار، اشاره می کند به رفتارهای ویژه ی یک رهبر که از یک شخص به شخص دیگر متفاوت است.
دهه ی 80: صرفنظر از پیچیدگی های مربوط به مطالعه ی رهبری، معنای آن نسبتا ساده است. رهبری به معنای الهام بخشیدن به دیگران برای انجام برخی اقدامات هدفمند است که توسط رهبر تعیین شده است.
دهه ی 90: رهبری یک رابطه ی نفوذ بین رهبران و پیروان است که تعامل متقابل، به منظور تغییر واقعی، آنها را به هم گره می زند.
دقت کنید که در دهه ی بیست، رهبر، خواست های خود را بر پیروانش، “تحمیل” می کند؛ در دهه ی چهل، پیروان را “قانع” می کند؛ دهه ی شصت، با “نفوذ” در آنها، اهداف خود را دنبال می کند؛ و در دهه ی نود، رهبران و پیروان، بر یکدیگر “تاثیر متقابل” می گذارند.
پرسش مهم همچنان باقی است: رهبری خوب کدام است؟
رهبری اخلاق مدار، رهبری متخصص، رهبری تاثیرگذار، رهبری بانفوذ، رهبری الهام بخش یا….
منبع: The Ethics of Leadership, Joanne.B. Ciulla, University of Richmond, 2003