علیه عقل، حقیقت و مسوولیت
فاشیسم ایرانی یا همان “فارشیسم”، فراتر از سطح تعصبات فردی، سیستمی است کە توسط قوانین نانوشتە و نهادها امکانپذیر شده است.
انکار گذشته جنایت علیه ملت ها، توجیه جنایت های سازمان یافته در اینجا و اکنون، تعریف روزانه زبان برتر، اندیشه برتر، شجاعت برتر، و تبدیل آموزش و پرورش و رسانه به ابزاری برای تسلط بر ملت ها، نه تنها به وحشیت فاشیستی، جان تازه می بخشند بلکه با توجیه گذشته و مشروعیت بخشیدن به اندیشه و گفتار و کردار اکنون، هر آنچه را که وسیله و هدف سرکوب و تداوم سلطه است میهنی-ملی و ایرانی می خوانند.
دروغ سیاسی و سیاست دروغ، پرتره میهن پرستی است، اغراق، مشخصه تاریخ نظام اندیشگی است، ملت ها و حقوق آنها نادیده گرفته می شوند، نمایش جهل و القای آن به مثابه دانش، عادت روزانه است، فرشته سازی از خود و شیطان سازی از دیگری، درونی شده است، و فرهنگ جهل ساختگی، عاملیت، ارزش ها و هویت ها را به محاق رانده است.
فاشیسم ایرانی حتی توانسته است حافظه جمعی را به مقاومت جمعی علیه ملت های تحت سلطه تبدیل کند و اگر می بینیم چپ و راست و میانه و مذهبی و سکولار و چه و چه، در نقطه و زمان صفر یک رفتار مشترک نشان می دهند متاثر از همین وضعیت است.
تولید و باز تولید تخیل عمومی در بستر ایجاد عادات، حساسیت ها، تمایلات و حتی ارزش های حیاتی، یک سازوکار است که هم بیگانه می سازد و هم دامنه آن، از خشونت نمادین کلامی و فکری تا خشونت همه جانبه متفاوت است.
تخیل عمومی، تصور عمومی می سازد و تا جایی پیش می رود که تحت سلطگی ملت ها، سرکوب، نابودی و ذوب آنها را هم خیر عمومی می نامد.
فاشیسم ایرانی یک دستگاه فکری تولید کرده است که عقل، حقیقت، و مسوولیت انسانی را انکار می کند…..
نقاشی از: Javi Plasin