فرار از آزادی (شخصیت) ایرانی؛
وقتی می گوییم شخصیت ایرانی نه دمکراسی می پذیرد نه آزادی
“اریک فروم” سه مکانیسم فرار از آزادی را برمی شمرد:
نخست:
خودکامگی:
ترس شخصیت ایرانی، تنهایی حاصل از آزادی است و او به خاطر اینکه ازاین ترس رهایی پیدا کند یا دیگران را تحت سلطه درمی آورد یا تحت سلطگی را می پذیرد. در واقع سلطه گری او بر ملت ها و سلطه پذیری او از شاه یا شیخ – فرقی نمی کند هرچه بندهای او را محکم تر کند- نتیجه این سازوکار فرار از آزادی است.
دوم:
تخریب گرایی:
یک مکانیسم دیگر برای فرار از آزادی است. شخصیت ایرانی هراسیده از تنهایی، همیشه در حال سرزنش کردن است؛ یا سرزنش کردن خود یا سرزنش کردن دیگران. برای او منشا این هراس و سرزنش، بیرونی است و به همین دلیل تصمیم می گیرد عامل بیرونی را حذف کند. اینکه شخصیت ایرانی خود را تافته جدابافته می داند، اینکه خود را یکه می پندارد همان ادراک تنهایی و ترس ناشی از آن است. او ابتدا خود را سرزنش می کند اما به زودی این سرزنش، متوجه بیرون از خودش می شود و تداوم این وضعیت، ویرانگری و تخریب را در وجود او سازماندهی می کند. او تا بتواند ویران می کند و می سوزاند اما هنگامی که توان از کف داد شروع به خودتخریبی می کند.
سوم:
پیروی کردن بی اراده:
شخصیت ایرانی با ترس از تنهایی، از آزادی می گریزد، از همه ایدئولوژی ها و آموزه ها، سخت ترین آن ها را درسلطه پذیری انتخاب می کند، از ایدئولوژی، امامت و ولایت و ولایت مطلقه، از نگره، ایرانشهری، از فره ایزدی، سلطنت و سلطنت مطلقه و….
او به دنبال محلی برای بی اراده پیروی کردن از یک موجود خیالی یا واقعی است چون تنهاست چون از آزادی گریزان است و چون تنهاست هم همیشه کسانی را دور خودش جمع می کند تا بی چون و چرا پیروی کنند و اطاعت. شخصیت ایرانی خودکامه است، ویرانگر است و بی اراده پیروی می کند و به همین دلایل است که از آزادی فرا می کند.
بدیهی است که انسان هراسان از آزادی، دمکراسی را هم برنخواهد تابید.
نگاه کنید به: Erich Fromm, Escape from Freedom
