“ملت سازی”، روی دیگر سکه ی “همسان سازی” است
اشاره: این نوشتار، ترجمه ی خلاصه شده از یک پژوهش دانشگاه هاروارد با عنوان “ملت سازی” به سرپرستی “آلبرتو آلسینا” است که در سال 2012 منتشر شده است. از این ترجمه در ادامه استفاده خواهم کرد برای زیر سوال بردن مفهومی به نام ملت سازی که این روزها در اتمسفر سیاسی کوردستان به گوش می رسد.
در این پژوهش می خوانیم:
….ملت ها با هم می مانند وقتی که ارزش ها و اولویت ها را به قدر کفایت با یکدیگر به اشتراک گذارده و می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. یکسان سازی میان مردم می تواند با اموزش، یادگیری زبان مشترک و ایجاد زیرساخت ها برای سفر و دیدار چهره به چهره ساخته شود و یا به وسیله ی نیروی بی رحمانه ی ممنوع سازی فرهنگ های محلی و یا حتی کشتار بی رحمانه به انجام برسد. دمکراسی و دیکتاتوری انگیزه های مختلفی برای همگن سازی و همسان سازی دارند. ما هر دو روند را مورد مطالعه قرار خواهیم داد و گذار از دیکتاتوری به دمکراسی و درجات همسان سازی را در کشورها به بررسی خواهیم گذارد. ما همچنین به برخی شواهد تاریخی نیز پرداخته و بر اساس آن، به استنتاج و اثبات نظریه ی خود خواهیم رسید.
در معرفی پژوهش، به گزیده ای از سخنان ناپلئون بنابارت اشاره شده است:
“تا زمانی که یک پیکره ی واحد آموزشی با اصول کاملا شناخته شده وجود نداشته باشد نمی توان یک کشور سیاسی قوی تاسیس نمود. اگر به یک کودک از همان زمان کودکی آموخته نشود که جمهوری خواه باشد یا سلطنت طلب، کاتولیک باشد یا دارای اندیشه ی آزاد، دولت نخواهد توانست یک ملت به وجود بیاورد. چون بنیادهای نامشخص، همه چیز را در معرض اخلال، اختلال و ناپایداری قرار خواهد داد.”
پژوهش در ادامه به فاکتورهای ملت سازی می پردازد و به عواملی چون: یکسان سازی، تصمیم سازی و زمان، عامل گستره ی جغرافیایی، یکسان سازی در دیکتاتوری، یکسان سازی در دمکراسی، یکسان سازی کولونیالیستی و یکسان سازی نفرت انگیز پرداخته و نمونه هایی تاریخی برمی شمرد.
****
درباره ی روند دمکراتیک ملت سازی، بر این نکته تاکید می شود که این در نهایت، جمعیت، تصمیم می گیرد که یک کشور واحد باشد یا تقسیم شود که مهمترین مبنای آن، مقایسه و محاسبه ی مزایا و هزینه ها به طور کلی است یعنی در نظر گرفتن قاعده ی هزینه-فایده
نویسندگان با اشاره به این روند دمکراتیک می نویسند: در این نوع از روند همگن سازی، حتی به مزایا و هزینه های حاشیه ای نیز توجه دقیق می شود. به عنوان نمونه، احداث یک بزرگراه از یک جغرافیای مشخص به مرکز چه مقدار هزینه دارد و در برابر آن، چه مزایایی برای همگن سازی خواهد داشت؟ آیا این بزرگراه بیشتر به نفع پایتخت است یا جغرافیای دورتر و ….
حتی عامل شادی هم در این محاسبه لحاظ خواهد شد و اینکه من در یک کشور واحد زندگی کنم یا به صورت مستقل، شادتر خواهم بود یا خیر در نظر گرفته خواهد شد.
در ادامه ی پژوهش می خوانیم:
ر مدل دیکتاتوری از ملت سازی، دولت، تنها به ترجیحات خود می اندیشد و هیچ انگیزه ای برای رفاه مردم و افزایش آن را در تصمیم های خود لحاظ نخواهد کرد. دولت تنها به فکر حاکمیت ایده آل مورد نظر خود است و هیچ ترجیح دیگری وجود ندارد.
نکته ی مهمی نویسندگان این مقاله به آن اشاره می کنند ضرورت بسیار قدرتمند بودن یک دولت برای ملت سازی هم در سطح و هم در عمق است و دولتی که این مشخصات را نداشته باشد قطعا در روند ملت سازی شکست خواهد خورد.
****
اما در همگن سازی کولونیالیستی که موضوع بسیار مهمی است دولت همگن ساز، تمام تلاش خود را مصروف کاهش مخافت با رژیم استعمارگر و همگن سازی منفی برای کاهش توانایی جمعیت برای انجام کار جمعی با هدف سرنگونی استعمارگر می کند.
این پژوهش همچنین اشاره می کند موفقیت استعمارگر برای همگن سازی کمتر رخ داده است و در نهایت، منجر به تقسیم و یا جنگ داخلی شده است.
نوع دیگری از ملت سازی، ملت سازی نفرت انگیز است که در آن، دولت به منظور همگن سازی، دست به خشونت همه جانبه می زند و مهمترین هدف آن، سرکوب فرهنگ هایی است که متفاوت از رهبر عمل می کنند.
****
نتیجه گیری این مقاله، به شش حالت اشاره می شود:
نخست: زمانی که احتمال دموکراسی پایین است یک دیکتاتور همگن سازی را انجام نمی دهد. او اجازه می دهد تا جمعیت ناهمگن باقی بمانند چون او با تهدید به سرنگونی مواجه است و به رفاه مردم اهمیتی نمی دهد.
دوم: دموکراسی با درجات متوسط، مقداری از همگن سازی را برای بهبود دسترسی عمومی به دست می دهد با هدف نفع عمومی و انتخابات بر اساس اکثریت.
سوم: همگن سازی با ابزار قانون و به بهانه ی تهدید دمکراسی انجام می شود.
چهارم: یک حاکم که با احتمال زیاد سرنگونی روبرو است ممکن است بالاترین سطح همگن سازی را در دستور کار قرار دهد، فراتر از آنچه که ویژه ی یک دموکراسی است. او این کار را برای حفظ وضعیت موجود، کاهش مخالفت با رژیم و به حداقل رساندن تهدیدها علیه خود انجام می دهد.
پنجم: یک دیکتاتور، فرم های غم انگیز همگن سازی را به کار می برد که بیشترین هزینه را بر اقلیت ها تحمیل خواهد کرد؛ هویت های ملی را تضعیف خواهد کرد تا مانع از شکل گیری احساسات و شورش های ملی شود و از تمام توان خود برای این مساله بهره خواهد برد.
و ششم: همگن سازی استعماری است که با هدف کاهش توانایی جمعیت مستعمره برای سرنگونی استعمارگر به کار گرفته می شود.
****
با توجه بدانه در این پژوهش آمده است می توان گفت آنچه از فحوای مفهومی به نام ملت سازی برمی آید همان همسان سازی یا همگن سازی است و بر اساس تعاریف، نمی توان هیچ انطباقی به لحاظ دانشی با انچه در مورد کوردستان وجود دارد در آن سراغ گرفت.
به این موضوع بعدا به صورت مفصل خواهم پرداخت.
“ملت سازی”، روی دیگر سکه ی “همسان سازی” است
December 27, 2018
4 Mins Read
435
Views