ناسيوناليسم در غربت براي توصيف حيات سياسي انسان هاي ملي گرايي به کار مي رود که سرزمين خود را ترک کرده اند و اکنون در سرزميني ديگر در جنبش سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و حقوقي در ارتباط مستقيم با “جنبش ملي” خود مشارکت مي کنند.
اين مفهوم در حقيقت ناظر به وضعيتي است که با توسعه ي جهان مجازي و رسانه اي، براي مردماني روي ميدهد که اگرچه سرزمين خود را به دليل فشار و اجبار سياسي ترک کرده اند اما از آنچه در سرزمين آنها مي گذرد به خوبي آگاهي دارند و مي توانند روزانه با هم وطنان خود تعامل داشته باشند.
وضعيت توانايي ايجاد ارتباط و تعامل روزانه ازطريق اطلاعات و ارتباطات براي انسان هايي که به زور و اجبار سياسي مجبور به ترک وطن شده اند تنها تا زماني از کارايي و همچنين اثربخشي برخوردار است و اعتباري مي توان براي آن قايل شد که گفتمان هويتي آنها مبتني بر “ملت و مليت”(به عبارتي گفتمان ملي) بوده و ذهنيت آنها به گونه اي ساخت يافته باشد که تنها مجبور شده اند به خاطر مشکلات سياسي و براي مدتي مشخص سرزمين خود را ترک کنند و به مجرد تغيير شرايط به ميهن خود بازخواهند گشت. آنها همچنين بايد اين باور را نيز در خود دروني ساخته باشند که حاضر خواهند بود در هر حالت بحراني که براي هموطنان شان در داخل پيش خواهد آمد به ياري آنها بشتابند و براي هر مواجهه ي احتمالي با دشمنان سرزمين خود، آماده باشند.
در اين حالت است که آنها را مي توان به مثابه “تبعيدي هاي واقعي” شناخت که حيات سياسي آنها “پاسخگويانه” است و داراي “تعهد اخلاقي” نيز هستند.
اما حالت ديگري مي توان شناسايي کرد که به مثابه يک “”آسيب”، مي تواند ناسيوناليسم ادعايي را با نوعي از انحراف مواجه سازد. در اين حالت، شخص بدون آنکه بخواهد هزينه اي براي جنبش پرداخت کند و يا به صورت مستقيم (هم از وجه انديشه و هم اقدام) در جنبش ملي گرايي سرزمين خود مشارکت داشته باشد نوعي رفتار سياسي “غير متعهد” و “غير پاسخگو” در پيش گيرد و اصولا در هيچ شرايطي حاضر به بازگشت به سرزمين خود نداشته باشد.
بدين ترتيب، ناسيوناليسم در غربت، تنها تبديل به نوعي “کج راهه رفتن” و حتي گفرصت طلبي” نيز خواهد شد که کمترين آثار سوء آن، ايجاد شکلي از بدبيني در داخل، نسبت به کساني خواهد بود که خارج از کانون جنبش هستند.
حيات سياسي ناسيوناليست هايي که ناگزير از ترک سرزمين خود شده اند اگر آنچنان نيرومند باشد که بتوان از آنهابه عنوان الگويي براي توسعه يافتگي ملت باوري ياد کرد و بتوان آنها را به مثابه معياري براي مبارزه و مقاومت تعريف و نيز با اطمينان بتوان گفت تنها به خاطر فشار و اجبار ناگزير از ترک سرزمين خود شده اند و به مجرد ايجاد کمترين فضاي ممکن، به کانون بازخواهند گشت آنگاه نه تنها ناسيوناليسم درغربت ايشان “آسيب” نخواهد بود بلکه خواهد توانست به فرصتي مناسب براي بعد بخشيدن جديد به انديشه و اقدام ناسيوناليستي ارتقا و اعتلا يابد….
توضيح: اصطلاح ناسيوناليسم در غربت را نخستين بار”بنديکت آندرسون” به کار برده و به شرح و تبيين آن پرداخته است.
ناسيوناليسم در غربت، هم پديدار هم آسيب
July 11, 2013
3 Mins Read
478
Views