(فایل کتاب برای مطالعە در ادامە مطلب)
مسالهی کورد را از نو تعریف کنیم
در میان ده مهارت برتر برای سال ٢٠٢٠، مهارت حل مسایل پیچیده در اولویت نخست قرار دارد. در اینجا به چند نکته اشاره می کنیم:
نخست: پیروزی در قرن بیست و یک نیاز به بسیاری از صلاحیت ها، از جمله خلاقیت، یادگیری درازمدت و مهارتهای همکاری دارد اما مهمترین آنها توانایی حل مسائل پیچیده است.
دوم: ظرفیت ذهن انسان برای فرموله کردن و حل مسائل پیچیده در مقایسه با اندازه مشکل که راه حل آن برای رفتار عقلانی منطقی در دنیای واقعی و یا حتی برای یک معقول منطقی به این عقلانیت عینی نیاز است بسیار کوچک است.
سوم: مشکلات دنیای واقعی، مشکلات با مرزهای باز هستند و به ویژه در قرن بیست و یک، با فورمولاسیون کلاسیک، قابل حل نیستند. آنها نیازمند فرایندهای شناختی متفاوت هستند.
چهارم: مشکلات نا مشخص تعریف مشخصی ندارند، حالت هدف آنها به وضوح تعریف نشده است و ابزار حرکت به سمت هدف مشخص نیست. این نوع مشکل “یک مشکل پیچیده” نامیده میشود. تمام فرآیندهای روانشناختی که در افراد اتفاق می افتد و با مدیریت چنین مشکلات پیچیده تعریف می شوند تحت عنوان “حل مسئله پیچیده” (CPS) و در قالب عنوان “چرخه پیچیده” قرار می گیرند.
پنجم: در شرایط پویا، یک عارضه جدید با در نظر گرفتن شرایط ایستا را نمی توان سراغ گرفت. محیطی که در آن تصمیم گیری تنظیم میشود ممکن است در حال تغییر باشد، یا به صورت تابعی از توالی تصمیمات، یا مستقل از آنها یا هر دو باشد.
ششم: توانایی حل مسائل پیچیده به طور معمول از طریق سیستمهای پویا که حاوی چندین متغیر وابسته است اندازه گیری میشود. در جهان جدید، برای حل یک مساله، گاهی لازم است بیش از ٢٠٠٠ متغیر بررسی شوند.
هفتم:
ویژگی های معمول سیستمهای پیچیده عبارتند از:
– معمولا توسط تعداد زیادی از متغیرهای درگیر شده نشان داده میشود؛
– وابستگی متقابل بین متغیرهای درگیر؛
– پویایی وضعیت، که نشان دهنده نقش زمان و تحولات در یک سیستم است؛
– ناپایداری بخشی یا تمام متغیرهای درگیر و موقعیت فعلی آنها؛ و
-نوسان، عدم قطعیت، پیچیدگی، و ابهام
****
یک: مسالهی کورد، یک مسالهی پیچیده به معنای واقعی کلمه است و مس توان گفت دستکم در شرایط کنونی، ظرفیت ذهنی بسیاری از کسانی که بنا به اقتضائات گوناگون، در راس هرم تصمیم گیری این مساله قرار گرفته اند آن قدر بزرگ نیست که توانایی پردازش داده ها و متغیرهای گوناگون موضوع را داشته باشند.
دو: سیستم پردازش مرکزی مسالهی کورد، نه خلاقیت دارد، نه مهارت همکاری را در خود پرورش داده است و نه فاقد صلاحیت دانشی و شناختی برای حل مسالهی پیچیده است.
سه: مسالهی کورد با فورمولاسیون سنتی قابل حل نیست و اساسا راه حل های گذشته را نمی توان با سه متغیر و چهار متغیر، برای موضوعی به کار برد که متغیرهای فراوان دارد. این موضوع در مورد نظام سلطه هم صادق است و این بر پیچیدگی های بحران افزوده است.
چهار: مشکل پیچیدهی کورد آن است کهیا هدف را نیافته است یا اگر یافته است آن را فرموله نکرده است یا اگر فرموله کرده است همچنان متعهد به سازوکارهای گذشته است یا ابزارهای رسیدن به هدف را نشناخته است و یا اگر این ابزارها را شناخته است هنوز راهی برای دستیابی به آن نیافته است.
پنج: تصمیم گیری در شرایط پویا را اصلا فرانگرفته ایم و شناخت و تفکر و تصمیم ما کاملا ایستا بوده و هست.
شش: اگر متغیرهای مربوط و مرتبط با میالهی کورد را در ذهن خود بشماریم به سختی بتوانیم تعداد آنها را به بیست برسانیم. بدیهی است که فاصلهی ٢٠ متغیر تا ٢٠٠٠ متغیر به عنوان نمونه برای یک مسالهی پیچیده، یک شکاف ناگوار است.
هفت: در مورد عدم قطعیت و ابهام نیز ما مردمانی هستیم که بیشترین قطیعیت را در دیدگاههای خود نسبت به همهی موضوعات داریم و هرگز به امکان ابهام نمی اندیشیم.
****
شاید نخستین گام برای ورود به حل مسایل پیچیده، این باشد که:
مسالهی کورد را از نو تعریف کنیم.
فایل کتاب