ناسیونالیسم و روشنفکران در ملت بدون دولت- بخش پنجم
روشنفکران و ناسیونالیسم در کاتالونیا- مقاومت فرهنگی
در دوران “فرانکو”، نخبگان کاتالان، به دو دسته ی هواداران فرانکوئیسم و مخالفان او تقسیم شدند و دسته ی اخیر، وظیفه پاسداری از زبان و فرهنگ بومی را بر عهده گرفتند. با این حال، تعدادی از همان روشنفکرانی که به عنوان نخبگان اسپانیایی پذیرفته شده بودند در ادامه، حذف شدند یا مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و یا به حاشیه رانده شدند.با توجه به ابتکارات اقداماتی که در آن دوران، برای حفظ زبان و فرهنگ کاتالان انجام شد باید میان اقدامات انسان های بانفوذ و قدرتمند که در قالب گروه هایی چند ده نفره فعالیت می کردند و گروهی که زیر تاثیر دو نهاد قدرتمند “دانشگاه” و “کلیسا” فعالیت می کردند تمایزی قایل شد.
ابتکارات فردی و جمعی
موسسه مطالعات کاتالان (Institut d’Estudis Catalans)،
که در سال 1939 تخریب شده بود در سال 1942 توسط Josep Puig i Cadafalch و Ramon Aramon تجدید سازمان شد. فعالیت های مخفی آن شامل انتشار کتاب ها و مقالات در مورد پزشکی، علم و سایر موضوعات در کاتالان بود. Omnium، یک موسسه نیمه مخفی از سال 1964، در سال 1967 قانونی شناخته شد و سپس افزایش قابل توجهی در عضویت (از 639 در سال 1968 تا 11،000 در سال 1971) پیدا کرد. از فعالیت های فرهنگ عامیانه نیز می توان به تدریس کاتالان و حمایت از جایزه های افتخاری ویژه ی کاتالونیا (Premi d’och de les lletres es)، اشاره کرد. (Vilar 1989, p. 358). سازماندهی گروه های مخفی فرهنگی مانند Amics de la Poesia، Estudi یا Miramar همراه با برگزاری مسابقات ادبی مانند Nit de Santa Llúcia (شب سنت لوسی) و Cantonigrós و انتشار مجلات در کاتالان (Fabre ، Huertas and Ribas 1978، pp. 156 ff)، مثال هایی از فعالیت های اصلی سازماندهی شده توسط نخبگان فکری بودند (Casassas، 1999).
کلیسای کاتولیک
علاوه بر فعالیت های افراد خصوصی، کلیسای کاتولیک و دانشگاه نیز به حفظ فرهنگ کاتالان کمک کردند. موقعیت کلیسای کاتالان همگن نبود. بنابراین، در حالی که برخی از بخش ها از رژیم فرانکو پشتیبانی می کردند، برخی از آنها تمایلی به پذیرش نگرشی نداشتند که می توانست روابط قوی بین دین و فرهنگ کاتالان را از قرون وسطی به این سو تضعیف کند. برخی از بخش های کلیسای کاتولیک نقش موثری ایفا کردند و موعظه و آموزش دین را در کاتالان به کار گرفتند و از آن به عنوان ابزار فرهنگ و ارتباطات استفاده کردند. در سال 1942، نخستین کتاب به طور قانونی پس از جنگ داخلی منتشر شد
این یک کتاب مذهبی بود و تحت حمایت کلیسای کاتولیک قرار داشت. در میان دیگر فعالیت ها همچنین اقدامات صومعه ی Montserrat نیز در چاپ و نشر کتاب اهمیت قابل توجهی داشت. همچنین می توان به برخی از نشریات کودکان (L’Infantil، Tretzevents) و برخی از مجلات فرهنگی و مذهبی (Serra d’Or, Qüestions de cristiana) اشاره کرد.
در سال 1958، صومعه، Estela Press را برای ترویج کتاب های مذهبی در کاتالونیا منتشر کرد. (Masot i Muntaner، 1986). در سال 1971، PAM Press (با نام انتشارات صومعه ی مونسترات) اجازه ی رسمی فعالیت پیدا کرد. (Faulí 1999, p. 35-39). و کلسیا همچنین به سرپناه فعالان و مبارزان مخفی کاتالونیا تبدیل شد.
دانشگاه
اگرچه سازماندهی رسمی زندگی دانشجویی در اطراف اتحادیه دانشجویان دانشگاه (Sindicato de Estudiantes Universitarios یا SEU) تحت کنترل افراد طرفدار رژیم قرار گرفته بود با این حال، مقاومت نیز در دانشگاه، سمت و سویی سازمان یافته داشت. جبهه دانشگاه کاتالونیا (Front Universitari de Catalunya یا FUC) ترکیبی از افراد با دیدگاه های متفاوت اما در هدف، مشترک بود. این نهاد، وظیفه ی بازسازی مقاومت و ترویج دیدگاه های انتقادی را با تاثیر از دوران پیش از جنگ داخلی بر عهده گرفته بود. سایر سازمان های دانشگاهی شامل جبهه ملی کاتالونیا (Front Nacional de Catalunya یا FNC) و فدراسیون دانشجویان کاتالونیا (Federació Nacional d’Estudiants de Catalunya یا FNEC) بودند که برای متحد کردن دانشجویان در مبارزه با SEU کار می کردند. جنبش دانشگاه در اواسط و اواخر دهه 1950 وقتی که انجمن های جدیدی ظهور یافت، قدرت بیشتری به دست آوردند. سه کمپین اصلی دانشجویی در سال های 1960 و 1961 شروع به فعالیت کردند:
-مطالبه گری برای توسعه و گسترش فرهنگ و زبان کاتالان
– کمپین مبارزه علیه نفوذ روزافزون ” Opus Dei”(بخشی از کلیسای کاتولیک که مروج دیدگاه های تقدیر گرایانه است)
– کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و تبعیدی و درخواست آزادی و بازگشت آنها.
در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، تأثیر شورش های دانشجویی در سال 1968 در فرانسه و “بهار پراگ”، ادعاهای ناسیونالیستی به بهانه ی بورژوایی بودن، به صورتی قابل توجه کم رنگ شد و گروه های ملی گرا از عرصه دانشگاه ناپدید شدند. پس از مرگ فرانکو، ناسیونالیست ها دوباره وارد میدان شدند.
از روشنفکران به سوی بسیج توده ها
سه پدیده ی اصلی، نمایه ی حرکت ملی گرایی کاتالان از نخبگان به یک جنبش توده ای را نشان می دهند. اینها عبارتند از: نوا کانسه، مجمع کاتالونیا و گسترش اقدامات “جنبش همبستگی”.
سالهای طولانی، سرکوب کاتالانها منجر به شکاف فزاینده میان نخبگان فکری و توده ها شده و چنین شکافی یک خطری جدی برای بقای زبان و فرهنگ کاتالان بود. جنبش نووا کانسو، در دهه 60 نقش مهمی در احیای حوزه عمومی در کاتالونیا ایفا کرد. این جنبش توسط یک گروه روشنفکری میان طبقه متوسط خوانندگان آماتور تاسیس شد و به زودی به یک پدیده کاملا مردمی تبدیل شد. خواننذگانی که از طرف دستگاه رسمی سانسور می شدند با تلاش های این جنبش، محبوبیت بیشتری پیدا می کردند. نواکانسو، با ترویج موسیقی کاتالان و تزریق شور وحرارت موسیقایی به مردم، تمام کاتالان را به تدریج وارد جنبش ملی گرایی کرد(Giner 1998, p. 71-76).
مجمع کاتالونیا (Assemblea de Catalunya، 1971) سیصد نفر از پیشینه های اجتماعی متنوع و اعتقادات سیاسی را به هم پیوند داد. این مهم ترین حرکت مخفیانه ی یکپارچه در کاتالونیا از زمان جنگ های داخلی بود و در هیچ بخشی دیگر از اسپانیا به مانند آن، وجود نداشت.
مجمع یک پلتفرم مشترک را بر اساس چهار درخواست ارائه داد: (1) عفو عمومی برای زندانیان سیاسی و تبعیدیان؛ (2) حمایت از حقوق بشر؛ (3) بازگشت خودمختاری مصوب 1932 به کاتالان؛ (4) هماهنگی و همکاری تمام مردم شبه جزیره در مبارزه برای دموکراسی (Batista و Playa Maset 1991، pp. 301-302).
مجلس فعالیت های خود را تا زمان برگزاری اولین انتخابات دموکراتیک در اسپانیا (15 ژوئن 1977) ادامه داد. از آن زمان به بعد، احزاب سیاسی که به تازگی قانونی شده بودند رهبری و تمرکز به دست آوردند تا نتایج خوبی در انتخابات منطقه ای و ملی به دست آورند. و بدینترتیب، ناسیونالیسم روشنفکران، به مدار ناسیونالیسم ملت، ارتقاء پیدا کرد.
رژیم فرانکو اگرچه با سیاست های مستبدانه و سرکوبگرانه به عرصه آمده بود اما در ادامه تن به برخی تعدیل های ساختاری به ویژه در اقتصاد داد. این اصلاحات در واقع پاسخی به فشارهای غرب و پیش شزط هایی برای پیوستن این رژیم به اقتصاد بازار بود. دمکراسی با حضور تکنوکرات ها در اسپانیا تقویت شد و ایده های بازار آزاد، اقتصاد اسپانیا و ساختار اجتماعی این کشور را متحول کرد.
در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه ی 1970، جنبش مقاومت احیا شد و همزمان اعتراض علیه رژیم نیز جنبه ای عمومی تر یافت. در اوایل دهه ی 70 میلادی فعالیت های جنبش همبستگی، در قالب فعالیت گروه های کوچک نخبگان اما در مقیاسی گسترده، هدف “بسیج عمومی” را تعریف کرد. این برنامه با نام “اقدام مشترک”، می خواست قدرت مخالفان را با تمرکز بر یک تقاضای خاص غیرقابل انکار و با استفاده از حمایت عمومی گسترده نشان دهد. (Guibernau 1996, p. 105)
یک اقدام برجسته ی جنبش همبستگی که نقش بسیار موثری در تبدیل ناسیونالیسم نخبگان به بسیج عمومی ملی ایفا کرد راهپیمایی میلیونی 11 سپتامبر 1977 بود که هدف خاص خود را بر بازگشت اتونومی به کاتالونیا متمرکز کرده بود.
فرانکو در سال 1975 جان خود را از دست داد و برنامه اصلاحات سیاسی ارائه شده توسط نخست وزیر وقت، آدولفو سوارز، توسط اکثریت، قاطعانه تصویب شد. به رغم آن، در مورد وضعیتی که کاتالونیا ممکن است در داخل کشور جدید دموکراتیک اسپانیا به دست آورد، هنوز تصمیمی گرفته نشده بود. قانون اساسی، اسپانیا را به عنوان یک کشور دموکراتیک تعریف کرد و خودمختاری به کاتالونیا بخشیده شد.
این نوشتار، ترجمه ای است از:
Nationalism and Intellectuals in Nations without States: the Catalan Case Montserrat Guibernau, The Open University, Walton Hall, Milton Keynes ,WP núm. 222, Institut de Ciències, Polítiques i Socials, Barcelona, 2003