“پارت دمکرات کردستان” نمی تواند نماینده ی “ناسیونالیسم کردی” باشد
نخست: بر اساس نظریه ی ناسیونالیسم کرد، كردستان، يك تماميت يا يك كل منسجم ((a cohensive whole) است كه كليه ي اجزاي آن اعم از سرزمين، ملت، فرهنگ و زبان، ارتباطي اندامواره (ارگانیک) با يكديگر دارند. بنابراين هرگاه نگاه به كردستان به مثابه نگاه به يك كل واحد صورت گيرد آنگاه هر اقدامي كه انجام شود، هرحكمي كه بيان گردد و هرهدفي كه طرح شود درچارچوب يك جهان بيني معين و نگرش خاص نسبت به زندگي، همه ي ارزشها و روشها را توجيه، شرايط واقتضائات را ارزيابي و انسجام در كنشها و واكنشها را تبيين خواهدنمود.
دوم: ناسیونالیسم کرد، حركت به سوي تشكيل “يك گروه همسان” است كه پيش از اين، جغرافياي سياسي ويژهاي داشتهاند. نقطهي آغاز “ناسیونالیسم کردی”، تلاش اين گروه همسان به صورت فردي يا جمعي براي تشكيل “دولت” و گسترش آن به عنوان يك واحد ارگانيك به تمام حوزهي “جغرافياي سياسي” سرزمين كردستان است. در ملت باوری کردی، تمام عناصر اجتماع با گسترش دولت، در كنار يكديگر قرار ميگيرند، از حركت هاي متضاد كه موجب خنثي كردن و نابود ساختن يكديگر باشند خبري نيست و انديشه ي هماهنگ، منجر به آن مي شود كه سليقه ها، سرگرمي ها و فعاليت هاي گوناگون در عين تفاوت ظاهري، ماهيتا رشد و توسعه ي جمعي را فراهم و در قالب اراده هاي سازمان يافته، به عمل سياسي منجر شوند.
سوم: از نگاه ناسیونالیسم کردی، هویت ملی کردی برای یک شهروند کرد، هویت ناب واصیل او در برابر دیگر هویت های ساختگی و تحمیلی و راهنمایی پویـــا و معتبر برای همه ی نیازهای ملت کرد، مشکلات و هر آنچه جامعه ی کرد در داخل و خارج با آن مواجه است خواهـــد بود. حیات عقلانی ملت کرد، حاصل یک اندیشه ی ناب کردی، اصیل و کارآمداست که راه درست داوری را در یک نظام فکری به ملت کرد نشان می دهد. این نظام با اعطای اندیشه ی نو و عمل نو به ملت کرد، راهنمای او برای عرصه جدید و تمام شؤون زندگی خواهدبود. ناسیونالیسم کرد، اندیشه ی عملی ساختن هویت مستقل کرد برای رسیدن به یک تعادل درخاورمیانه وبه تبع آن درجهان نیز هست.
چهارم: ناسیونالیسم کردی با پرهيز دادن “ملت” از غلتيدن به دام “آشفتگي”و”انحراف” اخلاقي، ضمن ارزشگذاري براي ارزشهاي پايدار و تلاش براي نشاندن ملت كُرد بر مدار “ارزش واحد”، او را ياري ميدهد تا از بند ارزشهايي كه به نام آنها به انقياد كشيده شده است رهايي يابد. آن، همچنين با تلفيق ارادههاي افراد و مصون داشتن اجتماع از قلب ماهيت، ضمن بازيافت ويژه گيهاي اجتماعي ملت و مقيد نمودن افراد به انطباق هويت جمعي، جامعه را به منشأ خود و به يكديگر پيوند ميدهد.
****
بر اساس آنچه گفته شد و بسیاری ادله ی اثباتی و میدانی دیگر پارت دمکرات کردستان، هرگز نتوانسته ونخواهد توانست نماینده ی ناسیونالیسم کردی باشد و دیدگاه هایی که این حزب را به ناسیونالیسم کردی برچسپ می زنند عموما چند هدف را دنبال می کنند:
– به گونه ای خود را وام دار این حزب می دانند
– مصلحت و حقیقت ملی را قربانی منافع شخصی، حزبی و سازمانی خود ساخته اند
-با فروکاستن ناسیونالیسم کردبه یک حزب و نهاد، به دنبال ارزش زدایی از ناسیونالیسم و اثبات حقانیت خود هستند.
پارت دمکرات کردستان را در خوش بینانه ترین حالت، تنها می توان در چارچوب یک “پاتریوتیسم لوکال” قاب بندی کرد که گستره ی آن، نه جغرافیای سرزمینی به نام کردستان، بلکه یک پهنه ی جغرافیایی بسیار محدود در قالب پیوندهای فروملی و وفاداری های هرم ساخت است.
موضوع دیگری که باید بدان اشاره کرد ایستایی پاتریوتیسم است که در مقایسه با دینامیسم ناسیونالیسم، فاقد توانایی درونی برای فرماسیون در قالب دولت ملی است.
ناسیونالیسم کردی ايجاد يك دستگاه فكري معنادار است كه به وسيلهي آن ميتوان حقيقت وجودي ملت كُرد را به “خود” او و جهان پيرامونش بازنمایاند. یک حزب با قرار گرفتن در قالب پاتریوتیسم لوکال، فاقد توانایی های لازم برای ایجاد این نظام معنادار است.