تمدن جدید، هر بار به مادر خود تجاوز می کند و از این تجاوز، به اوج لذت می رسد. او هربار برای متعادل سازی، برای تسکین وجدان عذاب دیده از تجاوز قبلی، این هجوم را تکرار می کند.
این رابطه ی تجاوز فرزند به مادر، بر تمام شوون زندگی او تاثیر گذاشته است.
تمدن جدید در مبارزه برای اثبات استقلال و مردانگی، باید با زنانگی که از مادر -یعنی خاستگاه تمدن- به دست آمده مبارزه کند و تعادل جدیدی به دست آورد. او به مادر تجاوز می کند.
قربانی یعنی مادر برای او جاذب است و قابلیت وصول و دسترسی به او وجود دارد؛ پسر متجاوز به مادر همچنین آسیب دیده است؛ گروه سلطه ای که در مسیر تمدن جدید نارس و ناقص الخلقه است، تمدن آن سوتر او را نپذیرفته است، تحقیر شده است، هویت ندارد و آزار دیده است، با تجاوز به مادر به دنبال نقش سازی و نقش بازی است، و تنها کاری که می تواند انجام دهد تجاوز به مادر-تمدن بنیادین و بنیاد تمدن- است.
او با لشگرکشی نظامی، عورت نمایی می کند و سراسیمه گی ایجاد می کند، دارای تضاد عاطفی و روح است و در رابطه ی مادر-فرزندی، حق انحصاری برای خود قایل است. او سلطه اش را بر کوردها را به خاطر همان حق انحصاری رابطه -مادر و فرزند- موجه نمایی می کند. او در برابر خواست مستقل بودن مادر، به شدت مقاومت می کند و هربار تجاوز می کند.
تمدن آن سوتر نیز این رابطه ی تجاوز را می بیند و با دیدن مداوم آن به اوج لذت می رسد. تمدن آن سو تر از این رابطه ی فاختگی به ارگاسم می رسد و به همین خاطر است که سکوت می کند، توجیه می کند و به تداوم این تجاوز به خاطر کسب لذت راضی می شود.
می توان با استفاده از نظریه های دلبستگی، نمونه هایی از اسطوره، مطالعات انسان شناسی مدرن و هنر، به شواهدی نیز اشاره کرد.
تمدن جدید به مادر خود تجاوز می کند و هر بار از این تجاوز به اوج لذت می رسد….