چه شد که ما، “ما” شدیم؟
آنچه گذشت
-خبر اعدام رامین منتشر شد
-دقایقی بعد، جمهوری اسلامی ایران، حزب دمکرات کوردستان و حزب دمکرات -کوردستان ایران را هدف حملات موشکی قرار داد
-متعاقب آن، خبر اعدام زانیار و لقمان هم تایید شد
-هیچکدام از خبرها در سایه ی یکدیگر قرار نگرفت
-کوردستان در شوک فرورفت
انگیزه ی دشمن
-جمهوری اسلامی، به نوعی سیاست مهار دوطرفه را در پیش گرفته بود:
پاسخ به تهدید روزافزون احزاب کوردستانی با تهدید بزرگ تر، و تهدید کوردستان (و ایران) به سرکوب خشونت آمیز با اعدام؛
سیاستی که بیش و کم، در چهاردهه ی اخیر، با دامنه ی کوتاه و بلند، علیه کوردها به کار برده است.
چه باید کرد؟
-سریعترین پاسخ برای نمایش توامان اعتراض و همبستگی ارگانیک “شار و شاخ”-بهترین اصطلاحی که می توان به کار برد- در شرایط عدم توازن “نیروی سخت”، اعتصاب سراسری است. پیشنهادی که مورد توافق همه ی لایه ها است: حزب، جامعه، نخبگان
-احزاب کوردستانی تشکیل دهنده ی مرکز همکاری احزاب (حزب دمکرات کوردستان ایران، حزب دمکرات کوردستان، کومله ی کوردستان ایران، کومله ی زحمتکشان کوردستان و سازمان خه بات)، ابتدا دوشنبه را به صورت رسمی اعلام می کنند.نخبگان نیز همین زمان را به دلیل استفاده از “زمان حیاتی” پیشنهاد کرده اند.
اما با ورود یک بازیگر فعال-کومله، حزب کمونیست-و پیشنهاد چهارشنبه، مرکز همکاری احزاب، با هدف هم صدایی بیشتر، در اقدامی بی سابقه و ستودنی، دوشنبه را به چهارشنبه تغییر می دهد و عصر روز سه شنبه، پژاک و کودار نیز به فراخوان بزرگ می پیوندند. دیگر احزاب نیز در این فاصله، به اعتصاب پیوسته اند. همه ی نخبگان ملت نیز در دامنه ی زمانی تعریف شده به فراخوان، “آری” گفته اند.
– از دیگر سوی در داخل کوردستان، جریان نیرومند مکتب قرآن، آشکارا با ناعادلانه خواندن آنچه بر سر کوردها رفته است نفوذ خود را به کار می گیرد و به صورت غیر رسمی، از اعتصاب حمایت می کند.
-جامعه نیز با غلیان داخلی و تاثیرپذیری از احزاب از طریق رسانه، شروع به همپوشی اطلاعات و اخبار می کند.
اکنون سه راس مثلث به یکدیگر پیوسته اند: جامعه، احزاب و نخبگان. تعامل در هر سه سویه ی زمان، مکان و امکان ایجاد شده و تعامل در نهان، برای چهارشنبه شکل گرفته است.
****
یک: برای نخستین بار، تمامی طیف های سیاسی کوردستان، بر روی یک نقطه به اجماع رسیده اند. رنگ ها جعبه ی مداد رنگی را تشکیل داده اند.
دو: اعدام فرزندان ملت و کشتار پیشمرگان ملت، به یک فاجعه ی ملی تعبیر و تبدیل شده است.
سه: بهترین گزینه برای رویارویی انتخاب شده است: نبرد نامتقارن و جنگیدن بدون جنگیدن
چهار: کوردستان برای نخستین بار، تمام ظرفیت های موجود خود را برای رسیدن به هدف، به کار گرفته است.
پنج: در قاعده ی بازی ها، سیاست رویارویی با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد لحاظ شده است.
نتیجه: دشمن در گرداب خود غرق می شود.
اما آیا اعتصاب سراسری کوردستان، مقاومت مدنی است؟
به باور من، پاسخ منفی است:
یک: من اعتصاب سراسری کوردستان را بیش از آنکه بتوانم مقاومت مدنی نامید یک “خیزش تمام عیار ملی” می دانم چراکه مقاومت مدنی در ساده ترین صورت ماهوی، صرفا “واکنش گر” است اما آنچه در چهارشنبه ی کوردستان، روی داد در بدبینانه ترین حالت، یک “کنش متقابل” است.
دو: نه از جنس “هویت مقاومت” است نه از جنس “هویت مشروعیت بخش”؛
از جنس هویت مقاومت نیست چون پاسخ به من کیستم کوردها نیست و از جنس هویت مشروعیت بخش هم نیست چون کوردها پیش از این، و در جشن رفراندوم “باشوور” (کوردستان-عراق)، مستقل اندیشی خود از ایران و نیز از رسمیت انداختن مرزهای مصنوع را به نمایش گذارده بودند.
پس می توان گفت این “خیزش ملی”، بهره جستن از مصالح فرهنگی موجود در ذخیره ی فکری، آیینی، ملی و فرهنگی خود است که به دنبال برساختن موقعیت ملت کورد، بازتعریف آن و تلاش برای تغییر شکل ساختار اجتماعی و برساخت ساختار سیاسی ملی است.
****
سرانجام
اشغالگر اکنون بیش از هر زمان، متوجه این دگردیسی به سوی هویت برنامه دار خواهد شد و تلاش خواهد کرد این نقطه ی تحول را یا در نقطه ای ثابت نگاه داشته و مانع از روند تکاملی آن شود یا آنکه از مجاری طبیعی خود منحرف سازد و یا کمر به نابودی آن ببندد.
تحلیل هر سه احتمال و امکان، در این مجال، میسر نیست اما تداوم روندی که آغاز کرده ایم و تلاش برای مدل سازی موفقیت اخیر، تثبیت آن و نیز کنترل کیفی فرآیندهای پیش رو بر اساس این مدل، نخستین و ضروری ترین گام ها برای تداوم شیب صعودی ملت کورد در چارچوب “هویت برنامه دار” است.