گفتمان ایرانشهری، کلان روایت مردە
اندیشە ایرانشهری بە عنوان گونەای اندیشە ملی ناظر به مفهومی به نام ایران بزرگ فرهنگی در رابط با فرهنگ، زبان فارسی، ملیت ایرانی، مذهب و شاکله های آن است. در اینجا به صورت کوتاه به برخی نواقص جدی آن اشاره می شود
یک: ایده آلیسم بدوی است
دو: یک ایدئولوژی برای پاسخ دادن به بن بست سیاسی است
سه: هرگزبه تحلیل انضمامی ازچرایی ظهور و چیستی ایده ها نمی پردازد
چهار: یک سیاست نامه نویسی شرعی و یک ادعا نامه با توصیفات خیال انگیز است
پنج: تضعیف هویت های ملی است
شش: جماعت را به جای جامعه می نشاند
هفت: ملت سازی برای یک کاسه کردن دیگری هاست
هشت: مفاهیم را ازدوران باستان به اکنون منتقل می کند
نە: اندیشه راست افراطی را نهادینه می کند
دە: بدون از میان رفتن سلسله مراتب یا ازمیان رفتن نیروهای غالب سلطه به امکان تغییر می پردازد
یازدە: به شکاف ها و گسست ها بی توجه است.
دوازده: کنش های سیاسی را ازسیاست تهی می کند و آن را به کنش های ارتجاعی تبدیل یا تعبیر می کند
سیزده: تنظیمات دمکراتیک را با سازواره های دیگر جایگزین می کند
چهاردە: به جای ارائه پاسخی به معضل مطرودان عرصه اجتماع، به نادیده گرفتن آنها در نظم طبیعی می پردازد
پانزده: نظم پلیسی را به رسمیت می شناسد
شانزده: به جای سیاست، به شبه سیاست می پردازد.
هفدە: حقیقت را با برجسته کردن بی عدالتی مخدوش می کند و این باور را القا می کند که حقیقت سیاست را باید در جایی دیگر یعنی در اقتصاد جستجو کرد
هجدە: بازتولید نظام بسته حول محور واژه موهوم ایرانیت است
نوزدە: دلالتگری حول توهم دستیابی به مدلول مفصل بندی است
بیست: دال های بنیادین را از معنا تهی می کند
بیست و یک: توهم تا بوده هست و تا هست خواهد بود را القا می کند
بیست و دو: وحدت ادعایی کثرت را تحمل نمی کند
بیست و سە: همگان همیشه به فارسی اندیشیده اند یک نشانە برای کثرت ناپذیری ساختاری است
بیست و چهار: شاه آرمانی، یک جهان بینی خیمه ای است
بیست و پنج: زبان فارسی را زبان قدرت سیاسی برای حفظ وحدت سرزمینی ایران تعریف می کند و زبان را به جایگاه پاسداری سیاسی فرومی کاهد
بیست و شش: ایرانشهری ادعایی، به واسطه شاه آرمانی، نظامی سلسله مراتبی و هیرارشیک با تکیه بر قانون است
بیست و هفت: تکثر گروه هایی که در ایران وجود دارند همگی تقلیل پیدا می کنند تا ذیل دال ملت جمع شوند
بیست و هشت: مردم را حذف می کند تا به برساختن ملت مصنوع خود بپردازد
بیست و نە: اندیشه ایرانشهری بر آن است که هیچ خلایی در کار نیست و هر آنچه هست و مقدم بر همه چیز، ملت ایران است
سی: در اندیشه ایرانشهری ممانعت از امکان شکل گیری جمع سیاسی، با ادعای ایجاد یک وحدت و “ما”ی ملی در تناقض است
سی و یک: پاسخ گفتمان ایرانشهری به مساله شکاف، پر کردن آن با سازوکارهایی است که خواست های دمکراتیک را نادیده می انگارد
سی و دو: کلان روایت در جهان پساسیاست، مرده است.
منبع: جواد طباطبایی، دیباچه ای بر نظریه انحطاط در ایران، نظریه حکومت قانون در ایران، تاملات
حاتم قادری، تقی رستم وندی، اندیشه ایران شهری، مختصات و مولفه های مفهومی.
میثم نقشی، کمال خالق پناه، نادر امیری، تحليل انتقادي گفتمان ايرانشهري