….
“….جمهوری وایمار در سایه ی شکست زندگی می کرد. عهدنامه ی ورسای، دشواری های قانون اساسی، سیاست های پراکنده ی حزبی، نبود توافق و هماهنگی دمکراتیک و دیگر مشکلات اقتصادی که در این میان، آخرین آنها یعنی بحران اقتصادی و رکود عام و نتایج خاص آن، احتمالا تعیین زمان فروپاشی جمهوری را بیش از دیگر عوامل تبیین می کند. بسیار ساده است که با در دسترس بودن این آگاهی ها و و با توجه به مشکلات موجود، به این اعتقاد برسیم که پیدایش نازیسم و پیروزی هیتلر اجتناب ناپذیر بود و این که مجموعه ی این مشکلات، مردم آلمان را به سوی جستجوی ی ناجی که آنان را از این گرداب نجات دهد سوق داد و این ناجی در وجود هیتلر به عنوان “پیشوا” تجسم یافت…”
****
بسیاری از پیش زمینه های ظهور نازیسم و هیتلر، با اندکی تعدیل و تمییز، می توانند همان هایی باشند که ایران امروز با آن ها رویاروی است. زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، روانی، همچنین سرشکست ها، تحقیرها، عوامل روانی و در راس آنها غایت گرایی های پنهان و آشکار ایدئولوژی شیعه و نیز میهن پرستی آشفته گوی، آشبفته اندیش و متوهم ایرانی، همنان که زمان فروپاشی در ایران را ساده تر می کند اما در عین حال، می تواند این مدعا را نیز تقویت کند که ظهور یک منجی، می تواند مرهمی بر این سندروم باشد.
اگر دیده می شود که بر سر مساله ی ملت ها و حق تعیین سرنوشت آنها، بر سر حقوق و مطالبات دمکراتیک آنها، و حتی بر سر تعریف این ملت ها، در نهایت، هم آوایی و یکصدایی کوچک انگارانه وجود دارد و چپ و راست و ملی و مذهبی و سکولار و دمکرات و عرش و فرش ایرانی، دستکم در این مورد هاهنگ هستند حکایت، همان تکرار داستان تاسیس حزب “ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان”(NASDP) است که همه ی طیف ها را گردهم آورد و این “شترگاوپلنگ” را گرد “پیشوا” جمع کرد تا جهان را به کام خون و جنون ناشی از تحقیر ببرد.
از هم اکنون نیز ادعاهای با فرکانس فزاینده ی “یک ملت، یک زبان، یک پرچم” هم نشانه های قابل اتکایی برای این شبیه سازی می توانند باشند که قطعات پازل آن، توسط اشخاص و گروه ها، به وسیله ی اعضا و احزاب، از اینجا و آنجا مسیر تکمیل شدن را می پیمایند.
****
روی سخن در اینجا با تمام انسان هایی است که در این جغرافیا زندگی می کنند هم آنها که بر طبل این پیشوا و آن منجی می کوبند، هم ملت های تحت ستم. اولی شاید میخوش اول باده، چند صباحی خر مراد به پیش براند اما تاریخ، نیاموخته ازآزمودنی ها درس های گرانبار می دهد و در مورد ملت های تحت ستم نیز ذکر همین نکته ی هزاربار تکرار شده که اگر با هم، هم داستان حقوق ملی خود نباشیم بزرگترین قربانیان،” ما” .
ناگفته پیداست که در درون ملت ها نیز این همبودگی، اوجب واجبات است.
پ.ن: پارگراف نخست داخل گیومه، از کتاب هیتلر و نازیسم، دیک گیری، ترجمه ی احمد شهسا است