آیا تمامیت خواه و طرفدار باغ وحش، مانند هم استدلال و عمل می کنند
طرفداران باغ وحش های امروزی بر این باور هستند کە حیوانات باغ وحش در اسارت زندگی نمی کنند و تصویر اسارت مدت هاست که دیگر با باغ وحش های مدرن مطابقت ندارد چون دیگر قفس ها و میلەها وجود ندارند. بە باور آنها امروزه باغوحشها صرفاً غرفهدار حیوانات وحشی نیستند بلکه بیش از پیش تبدیل به سفارتی برای حیوانات وحشی، گونههای مختلف و زیستگاههای متفاوت آنها شدهاند. از نگاە طرفداران باغ وحش، آنها حافظان اصلی محیط زیست هستند که به طور فعال آموزش محیط زیست را ترویج می کنند. این امر آنها را به نهادهایی غیرقابل جایگزین تبدیل کرده است که در ششمین انقراض بزرگ گونه ها (“ششمین انقراض”) به آنها نیاز مبرم دارند تا بتوانند به طور کامل از حیات در طبیعت محافظت کنند.
طرفداران باغ وحش این گونە در مورد آزادی حیوانات استدلال می کنند:
محیط زندگی حیوانات “آزاد” تا حد زیادی تحت تأثیر سایر موجودات زنده و شرایط طبیعی قرار ندارد. یک اورکا که بیشتر وقت خود را صرف جستجوی تک تک ماهی هایی می کند که برای زنده ماندن نیاز دارد آزادی را تجربه نمی کند زیرا تصمیم او این نیست که دائماً به دنبال غذا بگردد: او چاره ای ندارد زیرا باید بخورد وگرنه خواهد مرد. وضعیت کاملاً متفاوتی برای شهرنشینی است که در آخر هفته ها، در صبح زود، برای ماهیگیری به حوضچه ای می رود تا به سرگرمی خود بپردازد. مرزها در طبیعت عمدتاً نامرئی هستند – برخلاف اسارت. میدان عمل حیوانات در طبیعت اساساً موضوع رفاه نیست بلکه مبارزه برای بقا است. فضاي عمل را عواملي مانند در دسترس بودن غذا، وجود دشمنان طبيعي و ساير شرايطي كه معمولاً براي انسان بيگانه است تعيين ميكند. انسان توانسته است خود را از بسیاری از این عواملی که او را محدود می کند رها کند: شهرنشین نگران یافتن غذا نیست – او به سادگی به نزدیکترین سوپرمارکت می رود و در نیم ساعت کاری را انجام می دهد که ارکا چندین ساعت از روز را به آن اختصاص می دهد. در زیر آب، هیچ امکانی برای اورکا وجود ندارد تا آنها را نزد یک فروشنده ماهی ببرد که همه چیز لازم برای زندگی و خیلی چیزهای دیگر را به آنها ارائه می دهد.
از این رو، شکل آزادی مطلقاً بخشی از افق تجربه حیوانات وحشی نیست و هیچ نشانه ای وجود ندارد که آنها آرزوی آن را داشته باشند یا اصلاً ایده ای در مورد آن داشته باشند.
اکنون بە این استدلال دقت کنید: آزادی نیاز حیوانات نیست. در اصل، طبیعتاً بسیار محدود است. دلایل این امر، درجه کمتر فعالیت مغزی و همچنین بسیاری از عوامل درون زا و برون زا است. با این حال، حیواناتی که در حبس انسان نگهداری می شوند در هر صورت دارای محفظه هایی هستند که به گونه ای چیده شده و طراحی شده اند که تمام نیازهای اولیه آنها را برآورده کند و رفتار آنها را در نظر بگیرد.
استدلال طرفداران باغ وحش اما در مورد محدودیت در زیستگاه باغ وحش این است کە بسیاری از حیوانات نسبت به طبیعت فضای کمتری برای فعالیت در باغ وحش دارند – این واضح است. اما این به خودی خود به ضرر حیوان نیست زیرا معمولاً به طور داوطلبانه، بلکه با اجبار، کیلومترهای زیادی را در طبیعت طی می کند. بنابراین یک نهنگ قاتل را می توان در یک فضای اکشن کاهش یافته نگهداری کرد بدون اینکه این یک نقطه ضعف برای او باشد. او فقط ماهیهایش را که برای زندگیاش ضروری است به دست میآورد و مجبور نیست با تلاش زیاد آنها را تعقیب کند؛ شرایطی که بسیاری از انسانها نیز از آن لذت میبرند. علاوه بر این، کیفیت غذا در باغ وحش ها معمولاً بهتر است؛ آلودگی شدید ماهی به طور قابل توجهی کیفیت ماهی را در بسیاری از شکارگاه ها در طبیعت پایین می آورد. باغ وحش ها این فرصت را دارند که ماهی های خوب و کمتر آلودە را عرضه کنند.
این اصل در مورد سایر حیوانات نیز صدق می کند. به عنوان مثال پارک فیل کلن به روشی طبیعی طراحی شده و با توجه به نیاز حیوانات در اسارت انسان ساخته شده است. این بدان معنا نیست که باید از میدان عمل فیل های وحشی کپی کند، زیرا هیچ فیلی در باغ وحش مجبور نیست به اندازه یکی از موجودات وحشی مانند خود، میدان عمل وسیعی داشته باشد. معمولاً این لذت نیست که حیوانات را به سفرهای طولانی ترغیب می کند. پرورش باغ وحش یعنی سازش، اما به نفع حیوان! باغوحشهای مدرن محوطهای را به حیوانات ارائه میدهند که به سوی آنچه که در اسارت انسان نیاز دارند جهتگیری میکند و نه محوطهای که آنچه حیوانات وحشی مجبور به انجام آن هستند را بازسازی کند. بنابراین محدودیت زیستگاه در باغ وحش به ضرر حیوان نیست.
طرفداران باغ وحش در مورد سلب آزادی می گویند:
در زندان، زندانی واقعاً از فرصت زندگی (زنده ماندن) در بیرون محروم است. برای بسیاری از حیوانات باغ وحش این گزینه جدی نیست. حیواناتی که در باغ وحش متولد می شوند ممکن است اصلاً گزینه ای برای زنده ماندن در طبیعت نداشته باشند زیرا مهارت های مهمی برای زنده ماندن ندارند. یک مثال دلفینها است: هیچکس نمیتواند شکار مشارکتی را به حیوان باغوحش آموزش دهد و تاکنون موفقیتآمیز نبوده است. حتی در مورد حیوانات نجات یافته، حیوان ممکن است مهارت های مهم حیات وحش را یاد نگرفته باشد یا مثلاً به دلیل یک بیماری، دیگر آنها را به نمایش نگذارد – این نیز حیوانات را برای معرفی مجدد محروم می کند به همان اندازه ارتباط بیش از حد با انسان ها.
آیا با عدم معرفی مجدد به آنها آزادی داده می شود؟ نه، زیرا “آزادی” یک گزینه نیست که برای این حیوان امکان پذیر است. بنابراین شما به هیچ وجه نمی توانید آن را حذف کنید – وضعیتی کاملاً متفاوت از وضعیت یک زندانی.
اما بە این عبارت ها دقت کنید:
حیوانات به عنوان سفیران نوع خود در زمینه آموزش و تحقیق عمل می کنند و امکان محافظت فعال از موجودات وحشی خود را فراهم می کنند. بنابراین حیوانات در باغوحشها در نوع خود زندانیهای نمایشی نیستند بلکه گونهها و/یا زیستگاه خود را در نقش سفیران به جامعهای نزدیک میکنند که به طور فزایندهای از طبیعت دور است. با آنها با عشق و احترام بسیار رفتار می شود؛ قدردانی که زندانی معمولاً فقط می تواند رویای آن را ببیند.
طرفداران باغ وحش در نهایت می گویند:
وجود باغ وحش با تعریف اسارت مطابقت ندارد. حیوانات، زندانی باغ وحش نیستند بلکه سفیران گونه خود هستند که حتی ممکن است نتوانند در طبیعت زنده بمانند کە بتوانند برای رفاه خود یا رفاه اکوسیستم بە کار بیایند.
باغ وحش ها بە باور طرفداراشان، سفیران مهم حیات وحش هستند که از حفاظت در سطوح مختلف حمایت می کنند و اگر قبلا وجود نداشتند باید اختراع می شدند.
٭٭٭٭
سقف شیشەای، مشت نامریی، نظارت و کنترل مداوم، قانون ایدئولوژیک، ایدئولوژی سعادت، کنترل داخلی، فروکاستن خواست عمومی بە نیازهای فیزیولوژیک، آزادی های کنترل شدە، بازپروری و بازآموزی حول بایدها و نبایدها، محدودیت و محرومیت بە نام مصلحت عمومی و خیر همگانی، نظام مطلق پاداش و تنبیە برای بایدها و نبایدها، سیاست هویج و چماق، الزامات امنیتی، شخصیت ساختگی، اغراق های منطقی شدە، تقارن و نظم، تنوع های مقطعی، خطر مرگبار، معکوس کردن مفاهیم حقوقی و اخلاقی، پالایش اخلاقی و عاطفی، مهندسی و استانداردسازی و یکنواختی جامعە و اجتماع، خلق تصاویر تخیلی و نمادین، محرومیت از اجتماعی شدن، اتمیزە شدن، نگهبان ها، و وانمود، ویژگی های مشترک طرفداران باغ وحش و تمامیت خواە است یکی در نگاە بە حیوانات و استدلال هایی برای اسارت و دیگری بە انسان در یک جامعە توتالیتر….
٭ در مورد استدلال های طرفداران باغ وحش، نگاە کنید بە:
Why Animals at the Zoo don’t live in captivity, philipp J. Kroiß, Zoosmedia, 2018
همچنین نگاە کنید بە:
Are American Prisons Totalitarian, Amor Mundi, HAC, 2012
The Study of Man: Totalitarianism: A Disease of Modernism, Robert Langbaum, 1955