بطلمیوسی ها، کپرنیکی ها
سایه ی شوم بطلمیوس، بیش از هزاروپانصد سال، بر اندیشه ی بشر حکومت می کرد. زمین در مرکز گیتی قرار داشت و خورشید و سیارگان، به دور آن می چرخیدند. شاه و کلیسا، بزرگترین نگهبانان این اندیشه ی واهی بودند. 1500 سال طول کشید تا کپرنیک، نظریه ی خورشید مرکزی را طرح و نادرست بودن نظریه ی بطلمیوس را نشان دهد. ایشان همچنان در بسته ی قرون وسطایی، بر جهان، فرمان می راندند و جهان هنوز در تاریکی، سیر می کرد.
گالیله 102 سال بعد، با مشاهدات تلسکوپی خود، نشان داد کپرنیک، درست می گفته است و بدین ترتیب، زوال قلعه ی مستحکم نظریه ی بطلمیوس، کامل شد: زمین دیگر مرکز جهان نبود.
کلیسا گالیله را در 22 ژوئن 1633 به محاکمه کشید و او را به جرم “شدیدا مظنون بودن به ارتداد” تا آخر عمر حبس خانگی کرد؛ انتشار کتاب دیالوگ او نیز ممنوع شد و تا سال 1835 اجازه انتشار نیافت.
اما در همان زمان کلیسا دست به اقدام دیگری نیز زد که اعلام نشد و آن توقیف و جمع آوری تمام نوشته های او بود.
دیری نپایید که مدیریت جهانی بطلمیوس و شاه و کلیسا نیز به پایان آمد و سیصد سال طول کشید تا گالیله از همه ی اتهامات تبرئه شود.
****
کشمکش بطلمیوس و کپرنیک اگرچه در عرصه ی علم، به پایان رسید اما این ارثیه ی شوم، همچنان در سیاست باقی مانده است و سرزمین من، کوردستان، هنوز هم با بطلمیوسی ها و مدیریت آنها دست و پنجه نرم می کند. بطلمیوسی های این دوران، خود را مرکز جهان می خوانند، سرزمین من را بخشی از منظومه ی خود می دانند، به بند می کشند، شکنجه می دهند، به دار می کشند و شاه و شیخ، همچنان، ملت من را انکار می کنند. آنها اما نمی دانند عمر 2500 ساله هم اگر به زعم خودشان داشته باشند انرژی های دیگری به میدان آمده اند که این منظومه ی شوم را به چالش نیستی کشیده اند. آنها هنوز باور ندارند دلیلی که خورشید می تواند سیارات را به دور خود بچرخاند جریان سیل پر قدرت عمدتا امواجی است که از درونش به بیرون در جریان هستند و این، ویژگی ملت من است.
این سال های پیش رو، انرژی درونی ملت کورد، همه ی پرده ها و سایه های شوم خودمرکزخوانی و خودمرکزپنداری بطلمیوسی ها را کنار خواهد زد، وسطای چهارصدساله ی ملت کورد نیز به پایان خواهد آمد و کپرنیک ها در سیاست نیز زوال قلعه ی مستحکم بطالمه ی سیاسی را نوید خواهند داد.
نەورۆزتان پیرۆز