دربارەی عملیات روانی یا جنگ روانی
عملیات روانی یا جنگ روانی، نوعی فعالیت سیاسی و نظامی است که به طرق مختلف درک و تعریف می شود.
عملیات روانشناختی، فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیک برنامهریزیشدهای است که به سمت کشورها، سازمانها و افراد به منظور ایجاد احساسات، نگرشها، درک، باورها یا رفتاری مطلوب برای دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی انجام میشود.
عملیات روانی شامل تعدادی از فعالیت های دیگر نیز می شود که تحت سیاست استراتژیک نظامی و سیاسی قرار می گیرند: “فعالیتهای روانی برنامهریزیشده در صلح و جنگ، که معمولاً اهدافی را برای جلب حمایت و همکاری کشورهای دوست و بیطرف و کاهش اراده و ظرفیت خصمانه یا دشمنی دنبال میکنند.
در دنیای مدرن، دامنه عملیات روانی گسترده تر از همیشه است.
در تعریفی دیگر عملیات روانی فرآیندی چند مرحله ای است که از ترکیبی از ابزارهای غیر اجباری برای به دست آوردن نفوذ بر اعمال و نگرش های یک گروه هدف بدون توسل بە زور استفاده می کند.
مرحله اول فرآیند، تعریف هدف، مرحله دوم یافتن روشها یا عواملی برای تأثیرگذاری بر ادراک هدف از واقعیت، و مرحله سوم خروجی پیام از طریق کانالهای انتخاب شده است. در این فرآیند، مهم ترین عنصر برای حفظ توجه مخاطب، اعتبار است؛ مخاطب باید متقاعد شود که اطلاعاتی را دریافت می کند که قابل اعتماد و مرتبط با علایقش است. اگر مخاطب تناقض یا دروغ را تشخیص دهد اعتبار برای یک عملیات خاص از بین می رود و شاید برای عملیات آینده نیز تبدیل بە مانع شود.
مزیت استفاده از عملیات روانی در طول تاریخ خود ثابت مانده است: اگر بتوان بر نگرش حریف تأثیر مطلوبی گذاشت مقاومت فیزیکی او کاهش مییابد. هنگامی که عملیات روانی در ترکیب با سایر عملیات نظامی یا سیاسی استفاده می شود به عنوان یک ضرب کننده نیرو عمل می کند و تأثیر آن عملیات را بر هدف افزایش می دهد.
همچنین اصطلاح “عملیات روانی” اولین بار در اشاره به پیام های تسلیم (پیام هایی که رفتار انسانی با دشمن را ارائه می دهد) استفاده شد.
در یک تعریف دیگر جنگ روانی نوعی عملیات روانی است که بیشترین ارتباط را با اقدامات نظامی دارد: قبل و در حین درگیری، برای به حداقل رساندن اراده دشمن بجنگد و پس از آن بر تأثیر باختها و ناامید بودن وضعیتش تأکید کند.
در قرن بیستم، برنامههای عملیات روانی توسط ایدئولوژیها و سیستمهای ارتباطات جمعی شدیدی که از جنگ جهانی اول حمایت کردهاند گسترش یافته است. به ویژه از دهه سی قرن بیستم، ارتباط عملیات روانی با ایدئولوژی و ارتباطات جمعی، آن را به یک عنصر استراتژیک ثابت تبدیل کرده است.
در سیاست های بین المللی، کمونیسم و فاشیسم، از عملیات روانی به روشهای جدیدی استفاده کردهاند که هنوز توسط بسیاری از مردم جهان غیراخلاقی تلقی میشود و مخالفان ایدئولوژیهای خود را وادار کردهاند تا در روشهای عملیات روانی خود تجدیدنظر کنند. همچنین بعدها مفاهیم “اطلاعات نادرست” و “اقدامات فعال” به عملیات روانی اضافه شده و عنصر “تبلیغات” در این فرآیند گسترش یافته است.
“اطلاعات نادرست”، که از اصطلاح روسی “dezinformatsiya” ترجمه شده است به عنوان “هر گونه ارتباط تحت حمایت دولت شناختە شدە که در آن اطلاعات گمراه کننده عمدی به افراد، گروه ها یا دولت های هدف القا و با هدف تأثیرگذاری بر نخبگان خارجی یا افکار عمومی ارسال می شود”.
اطلاعات نادرست با تبلیغات متفاوت است زیرا دومی لزوماً شامل فریب یک گروه هدف نمیشود اما اطلاعات نادرست، همیشه یک هدف خارجی خاص دارد.
“اقدامات فعال” ترجمهای است از یک اصطلاح اتاق جنگ روانی شوروی یعنی “aktivnyye meropriyatiya”؛ و به این دلیل که اصطلاح “فعالیتهای مخفی” گستره وسیعی از فعالیتها و شرکتکنندگان در مفهوم روسی را پوشش نمیدهد به زبان انگلیسی وارد شده است. علاوه بر استفاده از عملیات مخفی مرسوم، اقدامات فعال به دنبال کسب نفوذ بر نگرشهای مخالف از طریق رسانهها، اهرمهای اقتصادی، سازمانهای جبهه و سایر آژانسهای آشکار به ظاهر بیگناه با حمایت پنهان و اختلال در مقیاس بین المللی، برای رسیدن به یک نتیجه خاص است.
هم اطلاعات نادرست و هم اقدامات فعال، سلاح هایی هستند که عقاید کمونیستی آن را جنگ روانی در زمان صلح می داند. این جنگ بسط اهداف نظامی بین المللی جنبش کمونیستی است.
در عملیات روانی، “تبلیغات”، اصطلاح گسترده ای است به معنای مدیریت نگرش های جمعی از طریق ارتباطات و نمادها، به منظور ترویج یا آسیب رساندن به یک علت. از جمله کاربردهای غیر عملیات روانی آن می توان به تبلیغات تجاری، مبارزات سیاسی، و تشویق مذهبی اشاره کرد. (این اصطلاح توسط کلیسای کاتولیک روم در مبارزات قرن هفدهم خود علیه پروتستانیسم ابداع شد.) اما در درک عمومی معاصر، این جنبه ها تحت الشعاع استفاده های سیاسی گسترده از تبلیغات در قرن بیستم قرار گرفته است. اگرچه این اصطلاح با نادرستی در تعبیر همراه شده بود اما تبلیغات در زمینه عملیات روانی باید حاوی مقادیر زیادی اطلاعات واقعی باشد زیرا لازمه اصلی این است که مخاطب، پیام را باور کند.
طبق قرارداد، تبلیغات عملیات روانی به سه نوع سفید، خاکستری و سیاه تقسیم می شود. تبلیغات سفید از منبعی که به درستی شناسایی شده است صادر می شود، سیاه از منبعی کاملاً نادرست سرچشمه می گیرد و منبع تبلیغات خاکستری با انتقال از طریق یک آژانس “پیشرو” که اسماً مستقل از منبع واقعی است پوشانده می شود.
“تبلیغات نمادین” برای ایجاد تأثیر خود به جای کلمات، از عمل استفاده می کند. دراماتیک ترین نمونه تبلیغات نمادین، استفاده از بمب اتم در جنگ جهانی دوم برای نشان دادن ناامید کننده موضع ژاپن بود. چندین سال بعد، اولین آزمایش هستەای شوروی، پیامی نمادین فرستاد که تأثیر روانی قوی بر غرب داشت.
عملیات روانی به شدت بر ارزیابی و بهرەبرداری صحیح از “ظرفیت خودفریبی” هدف تکیه دارد. رویکردها بر اساس شرایط خاص متفاوت است زیرا گروه های هدف بسیار متفاوت هستند.
نمونه هایی از این قبیل گروههای هدف دشمنان نظامی، رقبای سیاسی، جمعیتهای بومی در عملیاتهای چریکی و ضد شورش و جمعیتهای داخلی هستند که حمایت آنها برای مبارزات نظامی یا سیاسی مورد نیاز است.
٭٭٭٭
هر گروه، جامعه و ملت قابل شناسایی دارای مجموعه ای از نیازها و اهداف منحصر به فرد و همچنین روانشناسی گروهی منحصر به فرد است. نیازها و اهداف ممکن است بلند مدت یا کوتاه مدت، نظامی یا سیاسی، واقعی یا خیالی باشند. برای ذکر دو مثال افراطی، روانشناسی گروه ممکن است توسط یک گروه کوچک در یک موقعیت کوتاه مدت و تاکتیکی مانند یک واحد نظامی در اشغال قلمرو خارجی، یا توسط چندین کشور در یک موقعیت نیمه دائمی و استراتژیک مانند گروهی از کشورها که به طور استراتژیک بین دو ابرقدرت قرار گرفته اند باشد.
بین این افراطها ترکیبهای زیادی از نیازها و اهداف وجود دارد. اگر یک عملیات روانی به درستی انجام شود ادراکات شکل گرفته توسط گروه هدف را می توان بدون چالش فوری در جهتی خاص سوق داد و اعمال یا نگرش ها را متناسب با آن تغییر داد. بنابراین عملیات روانی می تواند خطر و هزینه اقدامات قهری را کاهش دهد. چنین عملیاتی به ویژه برای گروه هایی مانند نیروهای چریکی که ظرفیت آنها برای اقدام قهری محدود است می تواند مفید باشد.
عملیات روانی را نباید با فریب نظامی اشتباه گرفت زیرا باعث می شود دشمن با گمراه کردن ارزیابی خود از مواضع یا مقاصد، اقدامات نامناسبی انجام دهد.
برای طرف عملیاتی، هدف فوری نقطه ضعف یک هدف نهایی است، جایی که می توان مزیت روانی را به دست آورد و در طولانی مدت به عنوان یک سلاح از آن استفاده کرد. این کار در دو مثالی که در بالا ارائه شد چگونه خواهد بود؟ برای یک نیروی اشغالگر، نقاط آسیبپذیری روانی ممکن است دوری از خانه و قرار گرفتن طولانیمدت در یک محیط فرهنگی ناخوشایند باشد. در چنین حالتی اگر اطلاعات حریف نارضایتی را در داخل نیرو آشکار می کند؛ یک عملیات روانی ممکن است از رسانه های ارتباطی استفاده کند تا اعضای گروه را به تنهایی و بیهودگی سرمایه گذاری خود متقاعد کند و شرایط تسلیم آسان را ارائه دهد. اگر چنین پیامی بدون چالش مؤثر نفوذ کند اثربخشی اشغال را کم رنگ می کند. این رویکرد ممکن است با اقدامات تروریستی همراه باشد که بر بیگانگی اشغالگران “تاکید” دارد.
در مثال بین المللی، کشورهای کوچکتر تحت تبلیغات دائمی ابرقدرت ها هستند. اتحاد جماهیر شوروی (پیشین)، از اقدامات آشکار و پنهان در کمپین هایی برای جدا کردن کشورهای کوچکتر از ایالات متحده و سوق دادن آنها به سمت موضع بی طرف استفاده می کرد. در اروپا چنین تلاش هایی از تمایل عمومی و رسمی برای صلح و امنیت، تردیدها در مورد عزم آمریکا برای دفاع از اروپا و ترس از جنگ هسته ای سوء استفاده می کند. مبارزاتی از این دست در طول سالیان متمادی ادامه دارد و در تار و پود سیاست خارجی ابرقدرت ها تنیده شده است.
در دوران مدرن، ملت ها به طور فزاینده ای نیاز به تبلیغات را برای توجیه مواضع خود برای مخاطبان داخلی و خارجی درک می کنند. در زمان صلح و جنگ طولانی، رویه های عملیات روانی اکنون با اقدامات آمادگی نظامی ادغام شده و به موازات آن است. عوامل کلیدی در موفقیت آنها ارزیابی دقیق روانشناسی دشمن، رازداری و خروجی اطلاعاتی است که سازگار و معتبر باشد.
یک کاربرد عملیات روانی با ارزش فعلی خاص در شورش و فعالیت ضد شورش در آنچه “درگیری با شدت کم” (LIC) نامیده می شود است. از لحاظ جغرافیایی محدود به جهان در حال توسعە، عملیات روانی LIC در حال حاضر اغلب در رویارویی با گروه های مشتری از قدرت های بزرگتر مانند اتحاد جماهیر شوروی(پیشین)، چین و ایالات متحده، چنین رویارویی ها اغلب در مناطقی با دولت های ضعیف، اقتصاد ضعیف یا نامتعادل و منابع طبیعی ارزشمند یا موقعیت استراتژیک رخ می دهد.
از آنجایی که جنگ چریکی برای تکمیل نیروی محض به شدت به تأثیرات روانی متکی است ضد شورش موفق باید از عملیات روانی به طور مؤثر برای شکست دادن چنین کمپین هایی استفاده کند.
پیروزی به سمتی می رود که روانشناسی جمعیت بومی را که منبع اصلی حمایت از چریک ها است به بهترین شکل درک کرده و از آن بهره برداری می کند. با توسعه شورش و ضد شورش، ابزارهای عملیات روانی مهم برنامه های روابط اجتماعی، اطلاعات عمومی و برنامه های اقدام مدنی است که توسط پرسنل نظامی در مناطق مورد مناقشه انجام می شود.
عملیات روانی شورش به رویارویی های نیابتی بین ایالات متحده و اردوگاه های شوروی محدود نمی شد. آیت الله خمینی قیام بسیار مؤثری را علیه حکومت ایران انجام داد. خمینی تبعیدی با بهرهبرداری از شور مذهبی و نارضایتی از حکومت، تعداد زیادی نوار کاست را به ایران قاچاق کرد و برای برانگیختن احساسات انقلابی و ایجاد جنبش از ابتدا برای تعداد کمی از پیروان، تبلیغ میکرد. با این عملیات روانی بود کە دولت شاە سقوط کرد.
در دنیای معاصر، جنگ غیر متعارف یک قاعده است نه استثنا. با توجه به این واقعیت، عملیات روانی به یک ابزار نظامی تبدیل شده است
این وضعیت، اهمیت بیشتری نسبت به مدل “کلاسیک” دارد. این بدان دلیل است که عنصر روانشناسی در همه اشکال و سطوح مبارزه وجود دارد؛ حتی زمانی که بە برخی از جنبه های متعارف دکترین کمتر مرتبط می شوند. هنگامی که مرزهای روشن نبرد آزاد ناپدید میشوند و جمعیت غیرنظامی به بخشی جدایی ناپذیر از هر رویارویی تبدیل میشوند عملیات روانی دیگر یک سلاح تخصصی و شوم نیست که بتوان آن را نادیده گرفت چون نتایج خیرهکنندهای به همراه ندارد.
روش مناسب عملیات روانی، اغلب تضمینی حیاتی برای موفقیت است. رویکردهای عملیات روانی قوی برای یک جمعیت بومی می تواند قلمرو را با حداقل هزینه یا تلفات جانی حفظ کند. اما در چنین شرایطی، سلاح های عملیات روانی باید مانند هر سلاح دیگری برای همه پرسنل نظامی آشنا باشد زیرا آنها هستند که عملیات روانی را در تماس روزمره خود با مردم انجام می دهند. در مکان هایی مانند السالوادور، رابطه روانی بین پرسنل نظامی و جمعیت غیرنظامی، تعیین کننده اصلی موفقیت دولت در برابر چریک ها بودە است. در این مورد، مشاوران ایالات متحده بە آموزش نیروهای کشور میزبان در برنامه های عملیات روانی پرداختەاند. کلمه کلیدی “ادغام”، عملیات روانی در چارچوب دکترین نظامی متعارف است.
یکی دیگر از کاربردهای مهم عملیات روانی، جمع کردن جمعیت داخلی در پشت یک هدف سیاسی یا نظامی است. در زمان جنگ، همه ملتها، صرف نظر از نظام سیاسیشان، باید الهامبخش فداکاریهای مشتاقانه مردم خود باشند. تمام تلاشهای جنگی ایالات متحده، از انقلاب آمریکا تا ویتنام، مستلزم “عرضە” گسترده است. همانطور که کره و ویتنام نشان دادند روانشناسی پیچیده یک دموکراسی همیشه پذیرای چنین مبارزاتی نیست. در چنین مواردی، تبلیغات هدفمند، مهمترین ابزار است اما اقدامات فعال پنهانی نیز برای دولت های توتالیتر در مبارزه با عناصر داخلی غیرهمکار مفید بوده است.
نمونههای تاریخی، تنوع اهداف، روشها، عوامل و گروههای هدفی را که در عملیات روانی گذشته گنجانده شدهاند نشان میدهد. همچنین بحث در مورد عملیات روانی شوروی (گذشته) و (فدراسیون کنونی روسیە) نشان میدهد که چگونه آن کشور، کل میدان را برای برآوردن نیازهای ایدئولوژیک دولت لنینیستی اصلاح و گسترش داده است. و بحث در مورد عملیات روانی ایالات متحده، در گذشته و حال، بر پاسخ به کمپین های عملیات روانی شوروی از جنگ جهانی دوم تا کنون متمرکز خواهد بود؛ در چیزی که به عظیم ترین نبرد عملیات روانی در تاریخ تبدیل شده است.
کاربردهای عملیات روانی در تاریخ
“هنر جنگ”، رسالهای که توسط متفکر نظامی چینی “سن تزو” در قرن چهارم پیش از میلاد نوشته شده است از این ایده حمایت میکند که “کار ارتشی با تعداد برتر را میتوان با جنگ نکردن ساخت”. این ایده حتی قبل از آن زمان نیز مورد استفاده قرار می گرفت. یک نمونه اولیه، قتل هولوفرنس، رهبر یک نیروی آشوری در حمله به اسرائیل باستان، توسط جودیت اسرائیلی است. جودیت که می دانست روحیه نیروهای دشمن به شدت به شخصیت مجرد فرمانده بستگی دارد اعتماد هولوفرنس را به دست آورد، سر او را برید و نزد مردمش برد. نماد سر گم شده و فرمان از دست رفته، کاملاً روحیه آشوری ها را تضعیف کرد که علیرغم تعداد بسیار زیاد به راحتی از بین رفتند. این داستان در کتاب مقدس آمده است. صحت تاریخی آن اگرچە اثبات نشده است اما نمونه خوبی برای ارزیابی نقطه ضعف روانی دشمن و استفاده از یک نماد روانشناختی قدرتمند برای تقویت روحیه نیروهای خودی است.
در مثالی دیگر، چنگیز خان به عنوان رهبر انبوهی از سوارکاران وحشی در سراسر روسیه و اروپا شناخته می شود. تعداد لشکرهای او توسط عواملی که پیشاپیش ارتش کار گذاشته شده بودند و شایعات و سایر اشکال تبلیغاتی، اغراق آمیز بود. چنگیز خان برای تکمیل فعالیت های عملیات روانی خود، از مانور سریع نیروها برای تایید توهم اعداد شکست ناپذیر استفاده کرد. از آنجا که مغول ها تصویری از سلطه کامل و وحشیانه ایجاد کردند گروه های هدف هرگز باور نمی کردند که قربانی جنگ روانی زیرکانه هستند. هنگامی که این تصویر منتشر شد مغولها ضعف دائمی در روان دشمن ایجاد کرده بودند و بنابراین در هر کجا که شهرت مغول شناخته میشد مزیت نظامی به دست آوردند.
در نمونهای دیگر، در جریان انقلاب آمریکا، شورشیان اعلامیههای تبلیغاتی توزیع کردند که مزدوران هسی و سربازان عادی بریتانیایی را به فرار دعوت میکردند. یکی از این بروشورها دو فهرست کوتاه و متضاد ارائه میکرد:
نکات منفی زندگی در ارتش بریتانیا و مزایای فرار و اقامت دائم در آمریکا.
وعدههای نرمافزاری و پالسهای تسلیم، به یکی از عناصر اصلی عملیات روانی میدان جنگ تبدیل شدهاند. در برنامه جنگ انقلابی، درخواست مستقیم از ذهنیت نیروی اشغالگر، اختلاف طبقاتی بین افسران و سربازان، و تفاوت های ملیت بین بریتانیایی ها و مزدوران آلمانی آنها سوء استفاده می کرد. هزاران سرباز به این درخواست توجه کردند و هرگز به اروپا بازنگشتند. در همان زمان، اپوزیسیون وفادار داخلی با تبلیغات ضد انگلیسی در روزنامه های سیزده مستعمره خفه شد.
در ابتدای قرن بیست، زمانی که ارتباطات بسیار سریعتر و فراگیرتر شد یک تغییر کیفی در عملیات روانی رخ داد. برای اولین بار، کل کشورها می توانستند در یک عملیات روانی مورد هدف قرار گیرند.
با صنعت چاپ، رادیو و فیلم، این رسانه ها انتقال مستقیم و قابل اعتماد پیام های تبلیغاتی را به هر کسی که در دید یا شنوایی بود ارائه می کرد. رسانه های جدید برای اولین بار در جنگ جهانی اول به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفتند. بریتانیایی ها از آنها برای انتشار شایعاتی درباره جنایات آلمان از جمله آدم خواری استفاده کردند. از آنجایی که انگلیسیها قبلاً سیستم چاپ و ارتباطات پیچیدهتری نسبت به آلمانیها ایجاد کرده بودند کمپین تبلیغاتی به راه انداختند که آلمانیها نتوانستند بر آن غلبه کنند. دستگاه دیپلماسی بریتانیا نیز در دیپلماسی عمومی از دستگاه مشابه آلمانی خود ماهرتر بود. انگلیسیها با انتشار بسیاری از بیانیههای غیردیپلماتیک آلمان، بدون تغییر یا اظهارنظر، از ناتوانی تبلیغاتی آلمان به نفع خود استفاده کردند. تفاوت در مهارت عملیات روانی بین دو طرف کافی بود تا این پیام روشن شود که آلمانی ها “هون ها”ی متمدن و متکبر هستند (اصطلاحی که خود قیصر برای ارتشش به کار می برد). روحیه آلمانی ها با بیانیه های توهین آمیز عمومی به عنوان مهمات برای دشمن تضعیف شد. این شکست تبلیغاتی، انگیزه مهمی برای عملکرد بهتر مبلغان آلمانی در جنگ بعدی بود.
به دلیل مقیاس گسترده ای که در آن مورد استفاده قرار گرفت عملیات روانی توسط مورخان به عنوان عاملی حیاتی در پیروزی متفقین در جنگ جهانی اول در نظر گرفته می شود. کمیته کریل، اولین آژانس تخصصی ایالات متحده برای تبلیغات زمان جنگ، موفق به ایجاد حمایت داخلی برای جنگ شد که در ابتدا محبوب نبود. همچنین مدلی برای آژانس های تبلیغاتی و تبلیغات بعدی ایالات متحده بود. و همین حضور آمریکا در جنگ، پس از مدت ها بی طرفی، تأثیر روانی و نظامی زیادی داشت. در اوایل سال 1917، آلمان شروع به غرق کردن تمام کشتیهایی کرد که به بریتانیا نزدیک میشدند تا بریتانیا را از گرسنگی تسلیم کند.
آلمانیها تصور میکردند که بریتانیا قبل از اینکه ایالات متحده بتواند برای کشتیهای غرقشده خود با وارد شدن به جنگ از طرف بریتانیا تلافی کند تسلیم خواهد شد. وقتی خطای این قمار آشکار شد روحیه آلمانی ها سقوط کرد. ژنرال آلمانی لودندورف عملیات روانی متفقین را مهم ترین عامل کاهش روحیه آلمان نامید.
قبل و در طول جنگ جهانی دوم، نازیها از یک ماشین تبلیغاتی استفاده میکردند که ابتدا افکار داخلی و سپس افکار جهانی را هدف قرار میداد. فرض اساسی روانشناختی آن ماشین این بود که افکار عمومی توسط نمادها و تصاویر شکل می گیرد نه تفکر عقلانی. اگر نمادهای صحیح با قدرت کافی ارائه می شد عموم مردم از آن پیروی می کردند. این تئوری جواب داد زیرا مخاطبان انتخاب شده در معرض خودفریبی در مورد موضوعات عاطفی خاص بودند. شخصیت کاریزماتیک آدولف هیتلر نماد نهایی قدرت تجدید شده را برای ملتی که در نتیجه جنگ جهانی اول تحقیر شده بود ارائه کرد و اینکه فقط فاشیسم می تواند از آنها محافظت کند. و اینکه پیشروی فاشیسم هم عادلانه و هم اجتناب ناپذیر بود. میل جهانی به صلح یک نقطه ضعف روانی ایجاد کرد که مانع ارزیابی منطقی این پیام ها شد. مخالفت بریتانیا و ایالات متحده تا زمانی که اروپا تکه تکه شد به تعویق افتاد. در آن مرحله، آلمان رسانه های چاپی و پخش موثری را توسعه داده بود. در شکل بسیار قدیمیتری از انتشار تبلیغاتی، تجمع تودهای، نیز بسیار سودآور بود. آلمانیها همچنین از “تبلیغات سیاه” و گروهها و عوامل براندازی طرفدار نازیها در اشغال استفاده کردند.
پس از جنگ جهانی دوم، با شروع جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی، عملیات روانی در زمان صلح را به سطوح جدیدی از پیچیدگی ارتقا داد و با ایجاد شرایط جدید سیاسی بین المللی، و عملیات روانی نظامی تاکتیکی، نقش جدیدی را ایفا کرد.
عملیات روانی شوروی
مانند دیگر جنبه های سیاست شوروی، نظریه عملیات روانی شوروی مبتنی بر آموزه های لنین است. مفهوم اصلی (که به شدت رویکردهای شوروی را از ایالات متحده در این موضوع متمایز می کند) این است که اتحاد جماهیر شوروی در یک وضعیت جنگ اعلام نشده با جهان سرمایه داری قرار داشت.
با توجه به بزرگی هدف، محدودیت های اخلاقی، تأثیر بسیار کمتری بر عملیات روانی شوروی نسبت به ایالات متحده و سایر کشورها داشته است. به گفته “چاپمن پینچر”، متخصص عملیات مخفی، برای اتحاد جماهیر شوروی “سیاست، ادامه جنگ با ابزارهای دیگر بود. در سطح استراتژیک زمان صلح، سیاست، عرصه اصلی عملیات روانی شوروی بود. اما این رویکرد توسط نیروهای شوروی آن دوران ابداع نشد. این عملیات پیشتر توسط بلشویک ها در سال ١٩١٧ با تاثیرپذیری از اقدامات پراکنده تزارهای روسیه در روابط داخلی و خارجی استفاده می شد اما پس از انقلاب روسیە، مدون، توسعەیافتە و تشدید شد. عملیات روانی شوروی تا کنون فشرده ترین، پیچیده ترین و پیگیرترین کارزار زمان صلح در نوع خود است. نظام سیاسی شوروی از سیاست عملیات روانی خود با هر منابعی که برای دستیابی به اهدافش لازم است حمایت کردە است.
کمپین های عملیات روانی شوروی ترکیبی کاملاً یکپارچه از دستگاه های متعارف، نهادهای تأثیرگذار “مشروع” مانند دستگاه دیپلماسی و مطبوعات و فعالیت های مخفی بودە است. در سطح پروپاگاندای آشکار، هدف این بودە است که جنگ با دشمن، “بیگفتگو” انجام و شرایط گفتگوی بینالمللی به نفع اتحاد جماهیر شوروی برقرار شود. این روند ثابت بودە و هدف آن فرسودگی غرب و متقاعد کردن سایر شنوندگان بودە است که موضع شوروی معتبر است. یک پیام مورد علاقه در زرادخانه شوروی می گوید که این غرب است که در تهاجم روانی است:
“امپریالیسم با یک حرکت ایدئولوژیک سیری ناپذیر، از همه ابزارهای روانی ممکن برای تضعیف توسعه مترقی سایر ملل به سمت نظم ایده آل و اجتناب ناپذیر کمونیستی استفاده می کند. علاوه بر این، دیمیتری ولکوگونوف، نظریهپرداز برجسته عملیات روانی شوروی میگوید که قدرتهای امپریالیستی، جنگ روانی را برای حفظ سلطه بر جهان اختراع کردند”. به طور خلاصه، نظر او این است که عملیات روانی امپریالیستی به دنبال تقسیم جهان کمونیستی، منحرف کردن مردم آن از نظر سیاسی و به تصویر کشیدن این فرض نادرست است کە اتحاد جماهیر شوروی به عنوان تهدید اصلی صلح جهانی معرفی شود.
“ولکوگونف” تقریباً تمام روششناسی اقدامات فعال شوروی را به ایالات متحده و متحدان امپریالیستی آن نسبت میدهد. تا جایی که این ایده در سراسر جهان باور پذیر شود، عملیات روانی شوروی موفق و موضوع را در شرایط و بە سود خود قرار دهد.
٭٭٭٭
سه بخش از دولت شوروی بر اقدامات فعال و فعالیت های تبلیغاتی نظارت می کردند. دپارتمان بینالمللی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی با احزاب کمونیست غیرحاکم و سازمانهای جبههای در خارج از کشور ارتباط برقرار میکرد، اقدامات فعال آنها را هدایت مینمود و مسوولیت را برای انواع مختلف فعالیتها تقسیم میکرد. این اداره همچنین اقدامات جدیدی را برای پیشرفت بین المللی پیشنهاد می کرد.
سیاست های دفتر سیاسی و حاکم سیاست خارجی کلی اغلب تحت تأثیر فعالیتهای وزارت بینالملل (I.D.) بود که در دولتهای غربی مشابهی نداشت. به نظر میرسید که وظایف این آژانس در سالهای اخیر، بهویژه پس از لغو اطلاعات بینالمللی حزب، گسترش یافته و اصلاح شده باشد. در بخش یک، چهره کلیدی در این تحول، “آناتولی دوبرینین”، سفیر سابق در ایالات متحده و رئیس I.D تا اواخر سال ١٩٨٨ بود. دومی تا سال ١٩٨٦ مسوول کل دستگاه تبلیغاتی بود، زمانی که این وظیفه بین I.D تقسیم شد و دومین آژانس بزرگ، اداره تبلیغات. دومی بعدا تمام تلاش های تبلیغاتی داخلی و خارجی را انجام می داد. سطح پیچیدگی آن به ویژه در زمان الکساندر یاکولف، که تا اواخر سال ١٩٨٨ یک سخنگوی موثر داخلی و بین المللی برای اصلاحات گورباچف بود به سرعت بالا رفت. سومین آژانس تبلیغاتی KGB یا کمیته امنیت دولتی بود که به فعالیت های جاسوسی و اطلاعات نادرست در داخل و خارج از کشور رسیدگی می کرد. هدف مأموریت اطلاعات نادرست، عمدتاً بی ثبات کردن و گمراه کردن اتحاد ناتو و ژاپن بود، در حالی که اهداف واقعی سیاست شوروی را پنهان می کرد. علاوه بر سه آژانس اصلی، وزارت امور خارجه مسوولیت گستردەای در قبال مطبوعات آشکار شوروی و روابط فرهنگی خارجی داشت که در نظام شوروی با عملکردهای عملیات روانی کمتر “مشروع” هماهنگی نزدیکی داشت.
اگرچه اصلاحات دولتی برخی از ساختار این سیستم را تغییر داده بود اما شواهدی وجود داشت که نشان می داد اکنون منابع بیشتری به فعالیت های عملیات روانی اختصاص داده شده است. تاریخ نشان داده است که اقدامات فعال در زمان بهبود روابط با غرب مورد تاکید قرار می گیرد زیرا اهداف در چنین مواقعی آسیب پذیرتر می شوند.
ابزارهای مخفی مورد علاقه اقدامات فعال شوروی، اسناد جعلی و داستان های رسانه ای کاشته شده بودند که به شکل هایی ظاهر می شدند که موقعیت هدف نهایی را از بین ببرند. اغلب اسناد جعلی ایالات متحده و ناتو برای نشان دادن اینکه غرب قصد تجاوز در اروپا یا جهان سوم را دارد استفاده می شد. هدف از اقدامات فعال، تقسیم گروه هدف (اغلب ناتو) از طریق تشدید خصومت های پنهان در آن بود. آلمان هدف مورد علاقه چنین روش های تفرقه افکنی بود زیرا گذشته نازی ها بە عنوان نقطه ضعف روانی برای تمام اروپا باقی مانده بود. رسانه های چاپی و پخش تقریباً همیشه برای دستیابی به حداکثر انتشار یک پیام استفاده می شدند. رویه این بود که مخاطبان بالقوه دلسوز با نفوذ سیاسی (مثلاً حزب چپ گرای سبز آلمان غربی و حزب کارگر در بریتانیای کبیر) را شناسایی کرده و پیام را برای جلب حداکثری آن مخاطبان تنظیم کنند. حداکثر افشای اصطلاحات پرسترویکا (تجدید ساختار) و گلاسنوست (فضای باز)، که برای مخاطبان غربی نشان می داد که اصلاحات داخلی شوروی در حال انجام و تنش های جنگ سرد در حال کاهش است. بحث در مورد واقعی بودن آن اصلاحات شکوفا می شد اما شکی نبود که اصطلاحات مورد استفاده برای توصیف آنها در بهره برداری از مشغله روانی غربی با موفقیت نسبی همرا بود.
آژانسهای مختلفی – از مأموران مخفی منفرد گرفته تا کشورهای مشتری – عملیات روانی شوروی را انجام میدادند. در جهان در حال توسعە، کوبا یک عامل فعال ویژه بود که بر روی عملیات شوروی به طور مستقل کار می کرد. یک سازمان جبهه اصلی برای عملیات شوروی، شورای جهانی صلح مستقر در هلسینکی بود. این سازمان که به طور غیرمستقیم توسط حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی کنترل می شد نقش مهمی در تحریک احساسات ضد ناتو در اروپا ایفا می کرد. نفوذ سیاسی عملیات، نوع خاصی از اقدام فعال بود که از تماس های شخصی برای پیشبرد موقعیت شوروی در موسسات تصمیم گیری خارجی استفاده می کرد. این تماسها از شخصیتهای خارجی (دیپلماتها، روزنامهنگاران، دانشمندان) تا عوامل KGB که در موقعیتهای نفوذ “کاشتهشده بودند” را در بر میگرفت. از آنجا که اتحاد جماهیر شوروی آغازگر آن بود توانسته بود “میدانهای جنگ” خود را انتخاب کند، جایی که شانس دستیابی به نفوذ روانی وجود داشت و می توانست حریفان را در حالت دفاعی قرار دهد. در کشورهای هدف، چنین کمپین هایی از نقاط ضعفی مانند رقابت های قومی، بی اعتمادی به سیستم های اجتماعی یا دولتی موجود و تضاد طبقاتی سوء استفاده و اقدامات فعال همیشه همراه با سایر دستگاه ها برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی شوروی استفاده می شد.
چند نمونه از اقدامات فعال شوروی، اهداف و روش های آنها را نشان می دهد. در سال ١٩٧٦، وصیت نامه “ژو ان لای” در یک روزنامه برجسته ژاپنی منتشر شد. این سند علیه انقلاب فرهنگی در چین صحبت و از روابط نزدیکتر با اتحاد جماهیر شوروی حمایت می کرد. این دفترچه توسط دفتر KGB در توکیو منتشر شده بود. در نمونه دیگری، KGB جزوه ای با عنوان CIA Insider تهیه کرد که ظاهراً فهرستی از عوامل سیا و رسانه های مطبوعاتی در سراسر جهان بود. این جزوه که در سوئیس منتشر شد سعی داشت نفوذ فراگیر سیا را در مطبوعات غربی نشان دهد. این نمونەای از ترفند تبلیغاتی سیاه “وارونه” نسبت دادن روش های عملیات روانی شوروی به کشورهای غربی بود. و در اوایل دهه ١٩٦٠، مجموعه ای طولانی از مطالبی که در مطبوعات اروپایی کاشته شد کار سیاسی “فرانتس یوزف اشتراوس” – یکی از مدافعان سرسخت تسلیحات ایالات متحده در آلمان غربی- را ویران کرد. اشتراوس به عنوان یک جنگ افروز و به دنبال انتقام از اتحاد جماهیر شوروی برای نتایج جنگ جهانی دوم هرەپردازی شد. در مثال دیگری، در سال ١٩٧٩، “رادیو با یی” از خاور دور شوروی شروع به پخش برای چین کرد. مواضع آن در مورد مسائل داخلی، دیپلماتیک و نظامی در ابتدا با هدف بی اعتبار کردن “دنگ شیائوپینگ” بود که مستقیماً توسط ایستگاه مورد حمله قرار گرفت. اتحاد جماهیر شوروی هیچ نقشی را در این برنامهها که از همه مواضع شوروی حمایت میکرد و از روابط نزدیکتر چین و شوروی حمایت میکرد نپذیرفت.
اتحاد جماهیر شوروی نیز خود را در جنبه منفی فعالیت های عملیات روانی دید.
اما هنگامی که شوروی به افغانستان حمله کرد تلاش های ضد شورش نتوانست جمعیت بومی را جلب کند و نیروی اشغالگر به دلیل جنگ روانی چریکی تضعیف شد. در سال ١٩٨٣ اتحاد جماهیر شوروی یک هواپیمای مسافربری غیرنظامی کره ای را سرنگون کرد و در افکار جهانی غوغا کرد. شوروی سعی کرد با این ادعا که ایالات متحده این حادثه را برانگیخته است توجه مطبوعات را “وارونه” کند اما بیانیههای شوروی، ناهماهنگ و متناقض بودند و نتوانستند در نبرد افکار جهانی پیروز شوند. جعل و سردرگمی آشکار در خط تبلیغاتی این اصل اساسی که اطلاعات مورد استفاده در عملیات روانی باید برای گروه هدف قابل باور باشد را نقض کرد.
از لحاظ تاریخی، اقدامات فعال شوروی دارای چندین نقطه ضعف بوده است. ایدئولوژی الحاد و کمونیسم برای بسیاری از مخاطبان جذابیتی نداشت بنابراین در بسیاری از موارد باید پنهان می شد. اقداماتی مانند تهاجم افغانستان اعتماد به اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان مدافع آزادی جهان سوم از بین برد.
اکثر کارشناسان اتحاد جماهیر شوروی موافقند که در سالهای منتهی بە دهە هشتاد، پیچیدگی تبلیغات و اقدامات فعال شوروی افزایش یافت و برخی از نقاط ضعف آنها برطرف شد چون:
نخست، اتحاد جماهیر شوروی اکنون یک رهبر کاریزماتیک در شخص میخائیل گورباچف داشت. این سلاحی بود که شوروی قبلا هرگز نداشت. گورباچف میتوانست پیامهای مستقیم و معتبری برای رهبران جهان بفرستد و از رسانههای بینالمللی برای تبلیغ دیدگاه اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان یک کشور اصلاحشده، صلحدوست و خوشخیم استفاده کند. مانند روزولت، او تصویری شخصی از انسانیت صادق و اخلاقی را پرورش داد که جذابیت جهانی داشت. با پیروی از اصل اصلی عملیات روانی، مبنی بر اینکه همه پیام ها بر اساس حقیقت باشد پیام های گورباچف از آزادسازی واقعی سیاست داخلی و خارجی شوروی (با برجسته کردن رویدادهایی مانند جمع آوری تانک های شوروی از مجارستان و آزادسازی آندری ساخاروف) برای حداکثر تأثیر در شکل گیری استفاده می کرد. تصویر جدید پیشنهادات کنترل تسلیحات، که در رژیم های قبلی لغزنده و آشکارا غیرصادقانه بودند، اکنون حتی بدبینان غربی را با دامنه و قوام خود تحت تأثیر قرار می دادند. گورباچف همچنین در انتخاب و شکل دادن به پیام های خود برای مخاطبان هدف، خردمندی نشان داد که بین قاطعیت و آشتی متناوب بود. در عین حال، شواهد قوی دال بر پایبندی مستمر به اصل جنگ سیاسی همه جانبه لنین به عنوان گسترش مبارزه نظامی در زمان صلح وجود داشت. گزارشی از آژانس اطلاعات ایالات متحده در سال ١٩٨٨، برنامههای “سیاه” را که پس از به قدرت رسیدن گورباچف آغاز شده بودند فهرست کرد. از جمله پیام هایی که به طور گسترده توسط این برنامه ها منتشر شد:
ویروس ایدز در یک آزمایشگاه آمریکایی برای مبارزه با میکروب ها ایجاد شدە است،
ایالات متحده سلاحی ساختە است که فقط غیر سفیدپوستان را می کشت،
نوزادان آمریکای لاتین قصابی می شوند و برای استفاده در پیوندهای پزشکی به توزیع کنندگان ایالات متحده فروخته می شوند،
و سیا اولاف پالمه نخست وزیر سوئد را به قتل رساند.
در حالی که چنین پیام هایی از سال های قبل تغییر اساسی نکرده بود رویکرد برنامه های ظریف تر و “خاکستری” تغییر کرد.
تحت کنترل شوروی، گروههای صلح بینالمللی اکنون با ملایمتر کردن لفاظیهای خود به دنبال جذابیت وسیعتری بودند. دیگر گروههای تحت تأثیر شوروی اکنون به دنبال تماس گسترده با غربیها بودند تا آنها را متقاعد کنند که مواضع شوروی عادلانه است و شوروی اکنون از بسیاری از مجامع صلح بینالمللی، از جمله شخصیتهای معتبر حرفهای حمایت میکرد تا وجهه صلحدوست خود را تقویت کنند. همه این تلاش ها تکمیل کننده اظهارات و اقدامات گورباچف بود که برنامه های گلاسنوست و پرسترویکا به نظر می رسید متعهد به گشایش بیشتر شوروی و برنامه های غیرنظامی بود.
به طور خلاصه، اتحاد جماهیر شوروی تا حد زیادی بزرگترین عمل کننده عملیات روانی در جهان بودە است. عملیات روانی بخشی جدایی ناپذیر از سیاست خارجی و داخلی آن از زمان انقلاب بلشویکی بوده است. در ساختار و عملکرد سازمانی، عملیات روانی شوروی با کارکردهای متعارف دولت و نهادهای دیپلماتیک همپوشانی داشت. از آنجایی که عملیات روانی هنوز به عنوان نسخه دیگری از مبارزه نظامی تلقی می شد هماهنگی دکترین نظامی تاکتیکی با اهداف استراتژیک بین المللی درازمدت به ویژه نزدیک و سازگار بودە است.
عملیات روانی ایالات متحده
در “عصر ارتباطات”، همه ملتها باید راههایی برای “توضیح خود” به سایر نقاط جهان و جمعیت داخلیشان بیابند. هر چه ملت، تعهدات بینالمللی بیشتری داشته باشد فرآیند ارسال پیامهایی که پاسخهای روانشناختی مطلوبی را در گیرندگان خود ایجاد میکند حیاتیتر است. همانطور که در بخش قبل توضیح داده شد ایالات متحده با عملیات روانی چندسطحی شوروی مواجه بودە است؛ پویشی کە هدف آن، بیاعتبار کردن ایالات متحده و متحدانش از نظر جهان و مردم خود بود.
از زمانی که ارتباطات جمعی به ابزار عملیات روانی تبدیل شد ایالات متحده در چندین جنگ درگیر بوده است که مستلزم توجیه داخلی و بین المللی موضع خود در برابر دشمنانی مانند آلمانی ها، ژاپنی ها، کره ای ها و چینی ها و ویت کنگ ها بوده است. در هر درگیری، ماشینهای عملیات روانی تاکتیکی در مقیاس بزرگ نیز وارد حرکت شدند. عموماً چنین تلاش هایی پاسخی به ابتکار مخالفان بوده است. نه دستگاه عملیات روانی استراتژیک و نه تاکتیکی قبل از ظهور تهدید از قدرت کافی برخوردار نبوده است. و از زمان جنگ جهانی دوم، سوالات اخلاقی و بوروکراتیک در هماهنگی برنامه های عملیات روانی اختلال ایجاد کرده است.
همانطور که تعریف کلمه “جنگ” کمتر روشن می شود برداشت های داخلی از اهداف نظامی و سیاسی در برابر هدف گیری روانی توسط دشمنان آسیب پذیرتر می شود. این به طور چشمگیری در ویتنام دیده شد اما در موقعیت های درگیری با شدت پایین فعلی نیز صدق می کند.
در جنگ جهانی دوم، یک سلاح بسیار مؤثر عملیات روانی ایالات متحده، رهبر کاریزماتیک، “فرانکلین روزولت” بود که برنامه های رادیویی الهام بخش او مورد تحسین “جوزف گوبلز”، رئیس تبلیغات هیتلر قرار گرفت:
دفتر اطلاعات جنگ (OWI، برای تبلیغات داخلی و خارجی)، و دفتر خدمات استراتژیک (OSS، که از جمله وظایف آن هدایت عملیات روانی نظامی بود). OWI تعدادی از آژانس های اطلاعاتی را که قبل از جنگ وجود داشتند ادغام کرد. فوریت زمان جنگ مانع از اصطکاک بین دو سازمان، مداخله کنگره، و انتشار عملیات روانی و تصمیم گیری تبلیغاتی در بین فرماندهان ارتش و نیروی دریایی — عواملی که در بسیاری از موارد مانع از انجام مأموریت های عملیات روانی شدند- است. اما تبلیغات OWI با ارزیابی دقیق روانشناسی هدف، پیام های مناسب و ارائه مؤثر مشخص شد. برای مثال، OWI با هدف تسلیم آسیبپذیریهای روانی سربازان متعصب ژاپنی، عده زیادی را وادار به تسلیم کرد- علیرغم قوانین نظامی که ظاهراً از چنین رفتاری جلوگیری میکرد-. نمونههای کافی از چنین هدفگیری هوشمندانهای برای غلبه بر شروعی که قدرتهای محور در تبلیغات به دست آورده بودند وجود داشت.
پس از جنگ، کلمه “تبلیغات” در ایالات متحده با فاشیسم و کمونیسم پیوند خورد، سیستم هایی که دستگاه را برای پیشرفت ایدئولوژیک خود “دوباره اختراع کردند”. مردم آمریکا تبلیغات را فعالیتی نمی دانستند که در زمان صلح توسط رهبر جهان آزاد انجام شود. دوره ای از بلاتکلیفی در مورد نقش عملیات روانی در زمان صلح دنبال شد و اکثر واحدهای عملیات روانی زمان جنگ اندکی پس از پایان جنگ منحل شدند، زمانی که جنگ کره آغاز شد تنها یک واحد عملیاتی جنگ روانی وجود داشت. مانند جنگ قبلی، سرانجام یک تلاش عملیات روانی قوی در کره انجام شد که عمدتاً پشتیبانی رادیویی، بلندگو و اعلامیه را از نیروهای زمینی معمولی ارائه میکرد. اما شکایت از پشتیبانی ضعیف اغلب از سوی واحدهای عملیات روانی در جبهه می آمد. جنگ کره محرکی برای تشکیل دفتر رئیس جنگ روانی (اولین آژانس متمرکز برای عملیات روانی) و مرکز جنگ روانی در فورت در سال ١٩٥١ بود.
این مرکز اکنون مرکز آموزش و تحقیقات عملیات روانی برای همه نیروهای مسلح است. در سال ١٩٥٣ آژانس اطلاعات ایالات متحده (USIA) برای انتشار بین المللی اطلاعات ایجاد شد.
به طور کلی، عقب نشینی از فعالیت های عملیات روانی پس از جنگ جهانی دوم با درک اینکه اتحاد جماهیر شوروی اکنون یک دشمن بزرگ در جنگ سرد بود کند شد. این درک مبتنی بر دو ایده بود:
اینکه جهان به طور خودکار ایالات متحده را درک یا تأیید نمی کند. و اینکه اتحاد جماهیر شوروی آماده و قادر است از تردیدها در مورد اخلاقیات و انگیزه های ایالات متحده به طرق آشکار و پنهان متعدد سوء استفاده کند.
واکنش اولیه به این وضعیت، ایجاد سازمان اطلاعات مرکزی در سال ١٩٤٦ با اختیار فعالیت های مخفی روانی و سیاسی بود. اندازه و وسعت این سازمان در طول جنگ کره بسیار سریع رشد کرد.
از حدود سال ١٩٦٠، دکترین توسعه طلبی کمونیست به دنبال بهره برداری از “جنگ های آزادیبخش” و شورش ها در مناطقی بود که قبلاً تحت کنترل استعمار اروپا بود. تبلیغات شوروی، اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان مدافع مردمان تحت ستم، و ایالات متحده را به عنوان یک امپریالیست استثمارگر نشان داده است. برای مقابله با این بازی روانی قدرتمند جنگ چریکی، برنامه های عملیات روانی ایالات متحده در تأثیرگذاری بر جهان سوم و انجام جنگ های غیرمتعارف در سال های اخیر اهمیت فزاینده ای پیدا کرده است.
ایالات متحده چقدر در مواجهه با چالش های عملیات روانی پس از جنگ موفق بوده است؟ تعدادی از تفاوتهای سیستمی مانع از آن میشود که عملیات روانی ایالات متحده همیشه گسترش فراگیر و متمرکز سیاست خارجی باشد که برای اتحاد جماهیر شوروی است. در ایالات متحده، تمام اطلاعات نمی توانند به طور رسمی ارائه شوند.
رازداری حتی در بحرانی ترین موارد دشوار است و تصمیم گیری همیشه شامل تعدادی از دیدگاه های متضاد است. وزارت امور خارجه شوروی برای فعالیت های تبلیغاتی بسیج شده بود که وزارت امور خارجه ایالات متحده هرگز نمی توانست انجام دهد. به همین ترتیب، هیچ نهاد آمریکایی کنترل کامل توسط حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را نداشت.
جنگ ویتنام جدیدترین کارزار عملیات روانی در مقیاس بزرگ ایالات متحده بود. همانند کره، دستگاه های تاکتیکی اصلی بلندگوها، اعلامیه ها و رادیو بودند. برنامه عفو Chien-Hoi (آغوش باز) بر قدرت ارتش ویتنام جنوبی و ناامید بودن موقعیت ویت کنگ تأکید کرد. از بسیاری جهات، این تلاش عظیم در هر دو سطح استراتژیک و تاکتیکی با شکست مواجه شد:
اولی زمانی که تردیدهای داخلی و بین المللی در مورد مشروعیت توسط اطلاعات رسمی ایالات متحده برآورده نشد، و دوم هنگامی که عملیات روانی و عملیات نظامی نتوانستند مکمل یکدیگر باشند، و دشمن توانست از آسیب پذیری های روانی نیروهای ایالات متحده و جمعیت بومی ویتنام سوء استفاده کند.
با این حال، تعدادی از عملیات روانی ایالات متحده پس از کره موفق بود. در سال ١٩٦٥، نیروهای آمریکایی به جمهوری دومینیکن حمله کردند تا آنچه را که تصور می شد اولین مرحله از انقلاب کاسترو بود سرکوب کنند. در طول حضور آمریکا، ارتباط بین گروههای عملیات روانی نظامی و غیرنظامی در حمایت از اهداف نظامی و سیاسی اشغال کاملاً موفق بود. بر اساس گزارشهای شفاهی شرکتکنندگان، اعلامیهها به منبع اطلاعاتی ارزشمندی تبدیل شدند که مشتاقانه در پایتخت خریداری شدند. شهر سانتو دومینگو در جنگ ویتنام، عملیات غیرنظامی و انقلابی پشتیبانی توسعه، هدف قرار دادن متمرکز و متمرکز ضد شورش جمعیت های بومی در برخی مناطق بود. دفتر مشترک امور عمومی ایالات متحده (JUSPAO)، که برای ادغام اطلاعات عمومی و عملکردهای عملیات روانی در ویتنام تأسیس شد به تعدادی موفقیت دست یافت. فعالیت ضد روانی در اروپا در اوایل دهه ١٩٨٠، نصب به موقع موشک های میان برد را علیرغم یک کارزار روانی فشرده شوروی برای بهره برداری از صلح اروپایی و گروه های ضد هسته ای تضمین کرد. و در تهاجم گرانادا در سال ١٩٨٣، پیامها و پاداشهای عفو ایالات متحده به طور قابل ملاحظهای نیروی مخالف را کاهش داد.
پس از ویتنام، حمایت کلی بودجه از عملیات روانی کاهش یافت. واحدهای عملیات روانی ارتش در اوکیناوا، پاناما و آلمان منحل شدند. این باعث شد که گروه عملیات روانی (متشکل از چهار گردان در سال ١٩٨٨) در براگ به عنوان تنها واحد وظیفه فعال در نیروهای مسلح ایالات متحده با مأموریت انحصاری عملیات روانی عمل کنند. یک واحد گارد ملی در نیروی هوایی و واحدهای پشتیبانی در نیروی دریایی باقی ماندند، اما براگ منبع پشتیبانی عملیات روانی برای انواع عملیات نظامی شد. اگر درگیری با شدت متوسط و بالا رخ دهد پشتیبانی از یک واحد عملیات روانی ذخیره که در براگ در زمان صلح، واحد فعال پایگاه تحقیقاتی را برای آمادگی آینده ایجاد میکند و ماموریت پشتیبانی عملیات روانی برای درگیریهای کم شدت و فعالیتهای آشکار در زمان صلح را دارد. مقامات ارشد عملیات روانی توافق کرده بودند که توانایی ایالات متحده باید گسترش یابد و تخصص عملیات روانی باید در آموزش استاندارد نظامی ایالات متحده ادغام شود. این گروه شامل “آلفرد پادوک”، فرمانده سابق گروه چهارم عملیات روانی و مدیر عملیات روانی در پنتاگون؛ “ملوین کریزل” و “مایکل توتن”، فرماندهان سابق گروه عملیات روانی چهارم؛ و “سام سرکسیان”، استاد علوم سیاسی و رئیس سابق سمینار بین دانشگاهی نیروهای مسلح و جامعه بودند.
از زمانی که دولت ریگان بر اطلاعات به عنوان یکی از عناصر قدرت ملی تأکید بیشتری داشت عملیات روانی آشکار در زمان صلح افزایش یافت. این عملیات روانی شامل آموزش و مشاوره به نیروهای بومی متحد با ایالات متحده، بررسی ها و ارزیابی های منتهی به عملیات واقعی، پشتیبانی متفرقه از برنامه های عملیات روانی کشور میزبان و سایر پروژه های عملیات روانی آشکار بود. نوع حمایت عملیات روانی از برنامه های کشور میزبان، برنامه بلندمدتی بود که برای السالوادور ایجاد شده بود. یک مربی به گروه نظامی ایالات متحده در پایتخت، “سان سالوادور”، منصوب می شود تا همه برنامه های عملیات روانی ایالات متحده را در کشور هماهنگ کند. طی سالها، مشارکت ایالات متحده در عملیات روانی نه تنها در شیوههای عملیات روانی نیروهای مسلح السالوادور، بلکه در رویکرد کلی آنها به شورش، از جمله افزایش احترام به حقوق بشر، منجر به تغییر قابل توجهی شد.
برنامه های مشابه پروژه السالوادور در سرتاسر جهان وجود داشت که توسط دستورالعمل وزارت دفاع S-3321.1 ایجاد شده بود. این دستورالعمل هر فرمانده کل واحد و مشخص را ملزم می کرد که در زمان صلح، عملیات روانی آشکاری را به تناسب مأموریت نظامی انجام دهد.
عملیات روانی آشکار با وزارت امور خارجه هماهنگ شده و برای هر عملیات نیاز به تایید تیم کشوری داشت. این عملیات با آژانس اطلاعات ایالات متحده (USIA) برای جلوگیری از انتشار اطلاعات متناقض هماهنگ می شد. وزارت دفاع عملیات تلاش میکند تا جایگاههای اطلاعاتی را که توسط آژانسهای دیگر پر نشدهاند پر کند که با موضوعات و حوزههای اصلی نگرانی وزارت دفاع سروکار دارد اما برای سایر آژانسهای اطلاعاتی، اهمیت ثانویه دارد.
در سطح استراتژیک، فعالیتهای روانشناختی مخفی در آژانس اطلاعات مرکزی متمرکز است که گستره عملیات آن با میزان نظارت کنگره متفاوت است. در این میان، تبلیغات آشکار کمتر متمرکز است و از فعالیت های پنهان جدا شده است. در دهه 1980، ایالات متحده به دنبال تقویت برنامه های روابط فرهنگی و تصویرسازی مثبت در خارج از کشور بود. “دیپلماسی عمومی” برای تصحیح سوابق مربوط به مقاصد ایالات متحده و در مقابله با تبلیغات شوروی و کوبا با شدت بیشتری مورد استفاده قرار گرفته است. در سال ١٩٨٣ یک گروه برنامه ریزی ویژه تشکیل شد که شامل نمایندگانی از تمام سازمان های دولتی بود که وظایف تبلیغاتی داشتند. هدف این گروه، متمرکز کردن تلاش دیپلماسی عمومی و ارائه یک تصویر بین المللی منسجم و مثبت بود. USIA در چندین پیشرفت خاص مؤثر بوده است:
هماهنگی توضیحات ایالات متحده در مورد سیاست آمریکای مرکزی، اطمینان از استقرار INF در اروپا، و افزایش بودجه برای روابط فرهنگی و تبلیغات. یک کمیته بین سازمانی برای دیپلماسی عمومی، که برای اولین بار در کمپین اروپایی INF استفاده شد به هماهنگی کمکلید و پشت پرده بیانیهها و توضیحات سیاستها ادامه میدهد.
اما آژانس های سیاسی هنوز با تلاش های دیپلماسی عمومی هماهنگی ندارند. نقش آژانس در عملیات روانی به خوبی تعریف نشده است و ایالات متحده، اغلب خود را در موقعیت واکنشی در موقعیتهای بینالمللی که نیاز به برنامههای عملیات روانی دارد یافته است. به دلیل نمایندگی تقسیمبندی، پیامها اغلب فاقد عنصر حیاتی اعتبارند زیرا متناقض هستند و به قول افسر اطلاعاتی ارتش و محقق “جان اوسث”، یک سوء ظن آمریکایی به ابزارهای دستکاری روانی وجود دارد که نهادهای آمریکایی را از ارتباط با چنین فعالیت هایی مصون می دارد؛ حمایت در زمان صلح از گروه های نخبه و با هدف ویژه، مانند گروه هایی که به طور انحصاری مأموریت های عملیات روانی به آنها داده می شود.
تعدادی از آژانس های جداگانه ایالات متحده، اکنون تبلیغات را در سراسر جهان منتشر می کنند. آژانس اطلاعات ایالات متحده، صدای آمریکا و برنامه های فرهنگی و اطلاعاتی مختلف را در خارج از کشور اجرا می کند. هیات پخش بین المللی، رادیو اروپای آزاد و رادیو آزادی را اداره می کرد که در بلوک شوروی پخش می شد. و آژانس اطلاعات مرکزی به اداره فعالیت های مخفیانه عملیات روانی و ضد روانی در خارج از کشور ادامه می داد. فعالیت های عملیات روانی آشکار وزارت دفاع در زمان صلح به این گروه ها در انتشار اطلاعات بین المللی پیوسته بود. مانند USIA، وزارت دفاع اطلاعات بین المللی را فقط به گروه های خارجی در خارج از کشور منتشر می کرد.
در نتیجه شناخت دولت از کاستی های عملیات روانی، در سال ١٩٨٥ وزیر دفاع یک طرح جامع را برای احیای عملیات روانی منتشر کرد. این طرح نارساییهای قابلتوجه عملیات روانی را در آن زمان بررسی و برای هر مورد راهکارهایی را توصیه کرد. مسووولیت سیاست وزارت دفاع به معاون سیاست گذاری وزیر دفاع داده شد که به نوبه خود یک اداره برای عملیات روانی ایجاد کرد که به معاون وزیر در امور سیاست اختصاص داده شد. این اداره بایست مسوول سیاست عملیات روانی و نظارت بر واکنش به طرح جامع می بود.
گروه عملیات روانی برای اولین بار پس از سالها به طور کامل سرنشین دار شد و همه انواع تجهیزات مدرن جایگزین رادیوها، مطبوعات و بلندگوهای واحدهای عملیات روانی جنگ کره شدند. آموزش عملیات روانی و آموزش عملیات روانی با اختصاص کد منطقه عملیاتی جدید ارتش برای افسران عملیات روانی بسیار بهبود یافت و یک تخصص نظامی ثبت نام شده ایجاد گشت، دوره های جدید آگاهی و آموزش کارکنان ایجاد شد تا افسران و پرسنل استخدام شده برای پاسخگویی به تقاضای جدید برای پرسنل کارمند شایسته ارائه شود، کارکنان عملیات روانی در تمام سطوح ایجاد و تقویت شدند و از زیر کنترل ستادهای عملیات ویژه خارج شدند. برنامه جهانی دیده بان عملیات روانی به عنوان یک نهاد جدید و فعال در سطح ستاد مشترک ایجاد شد که اطلاعات روزانه و ترافیک منبع باز را برای موقعیت هایی که در آن ورودی عملیات روانی مناسب است نظارت می کند. بدنههای مشابهی در فرماندهی یکپارچه و مشخص ایجاد شد و عنصر جدیدی از عملیات روانی فعال را برای جایگزینی حالت واکنشی سنتی ایالات متحده اضافه کرد. وزیر دفاع نیروهای عملیات روانی را به فرماندهی جدید عملیات ویژه ایالات متحده منصوب کرد و یک پیشنهاد چهار ستاره برای عملیات روانی و ایجاد یک ساختار پشتیبانی جدید برای عملیات روانی فرماندهی واحد و مشخص در سراسر طیف درگیری ایجاد کرد. افزایش آمادگی برای زمان جنگ، موقعیتهای اضطراری، درگیریهای با شدت کم، و عملیاتهای زمان صلح ناشی از تغییرات آغاز شده از طرح جامع بود. تا سال ١٩٨٩، پاسخ به طرح جامع، محیط عملیات روانی را چنان تغییر داد که برای تطبیق با پیشرفت های حاصل از سال ١٩٨٥، به یک طرح جدید نیاز بود. به دلیل ماهیت عملیات روانی، این برنامه های زمان صلح، واقع بینانه ترین آموزش را برای پرسنل عملیات روانی ارائه کردند. تأثیر کلی این رنسانس عملیات روانی هنوز محاسبه نشده است.
اما موفقیت های بسیاری در زمان صلح و درگیری های کم شدت قبلاً به آن نسبت داده شده است.
در پایان، ایالات متحده، عملیات روانی را در قرن بیستم انجام داده است، زمانی که چنین اقداماتی یک ضرورت نظامی یا دیپلماتیک بود اما بی میلی زیادی برای سازماندهی و حفظ واحدهایی با قابلیت عملیات روانی در زمان صلح وجود داشته است. هنگامی که “قواعد بازی” پس از جنگ جهانی دوم تغییر کرد آگاهی از ارزش عملیات روانی به تدریج افزایش یافت و به تعدادی از سازمانها، وظایف مشخصی مانند فعالیتهای مخفی و توزیع اطلاعات فرهنگی داده شد اما هیچ ساختار هماهنگی دائمی و کلی برای به حداکثر رساندن پتانسیل عملیات روانی هر سازمان در حد نیاز، چه در سطح تاکتیکی-نظامی و چه در سطح استراتژیک- بین المللی به نظر نمی رسد.
در سطح تاکتیکی، کارکنان عملیات روانی ارتش ایالات متحده کم بوده است و پرسنل نظامی به طور گسترده در مورد اهداف و روش های عملیات روانی آموزش ندیده اند. نویسندگانی که در مورد این وضعیت اظهار نظر می کنند اشاره کرده اند که به نظر می رسد نیاز بالقوه کمک های عملیات روانی ایالات متحده برای مقابله با شورش در جهان در حال توسعە، بدون بهبود مناسب در آمادگی، در حال افزایش است. اگرچه بهطور دورهای تلاشهایی برای یک دکترین عملیات روانی تاکتیکی جامع ایالات متحده انجام میشد اما سیاست این بوده است که پس از بروز هر مورد، بدون هیچ زمینه فلسفی کلی، به صورت جداگانه برخورد شود.
نتیجه گیری ها
اصول قدیمی عملیات روانی دقیقاً همان ارزش اساسی را حفظ می کنند که همیشه داشته اند:
به عنوان یک نیروی چند برابر کننده که با کاهش عزم هدف برای مقاومت، عملیات نظامی را تکمیل می کند. اما از زمان چنگیزخان، تعریف عملیات روانی شامل طیف گستردهتری از فعالیتها و روشها میشود:
از کمپینهای سازمانیافته با استفاده از اعلامیهها و سخنرانان در نبردهای تاکتیکی متعارف، تا بیانیههای رسمی رهبران ملی با هدف مخاطبان بینالمللی و… تعامل روزمره پرسنل نظامی غیرمتخصص با جمعیت میزبان.
علیرغم کاربرد گسترده، اصول اساسی همچنان اعمال می شود:
پیام باید معتبر باشد، به این معنی که باید بر اساس حقیقت باشد، باید انتخاب و شکل داده شود تا تأثیر مثبتی بر مخاطب هدف ایجاد کند، و باید در برنامه کلی نظامی یا سیاسی که بخشی از آن است ادغام شود.
عملیات روانی معاصر توسط بسیاری از کشورها و آژانس ها، در بسیاری از شرایط، برای اهداف مختلف انجام می شود. برای اتحاد جماهیر شوروی، این بخش استاندارد سیاست خارجی، روش پذیرفته شده برای دستیابی به اهداف ملی است. برای ایالات متحده، مفهومی منفی، هم در استفاده سیاسی و هم در استفاده نظامی، حفظ میکند، اگرچه کاربرد آن در بسیاری از موقعیتها ثابت شده است. سازگاری و هماهنگی حتی در عملیات روانی زمان جنگ ایالات متحده وجود ندارد. برای سایر کشورهای درگیر در جنگ های کم شدت یا غیر متعارف به عنوان حامی یا شرکت کننده، عملیات روانی به ابزاری ارزشمند برای جلب حمایت بخش هایی از مردم تبدیل شده است. به همین دلیل، حمایت عملیات روانی ایالات متحده از کشورهای متحد و موثر است.
رویکردهای عملیات روانی به کشورهای بیطرف، به بخشی حیاتی از برنامه ایالات متحده برای حفاظت یا تأثیرگذاری بر آن کشورها تبدیل شده است.
همه اینها در جهانی اتفاق می افتد که:
حریف نظامی بالقوه اصلی دارای یک دستگاه عملیات روانی پویا، پیچیده و چند سطحی است. عملیات نظامی متعارف به طور فزاینده ای پرهزینه است در حالی که عملیات روانی نسبتاً ارزان است. و سایه جنگ هسته ای بیشتر درگیری های جهانی را در اشکال مبهم و شبهەآمیز قرار می دهد. در این شرایط روانشناسی درگیری نقش اصلی را بر عهده می گیرد، نقشی که باید برای هر فرمانده نظامی درک شود.
ENDNOTES
1. Fred W. Walker, “Truth Is the Best Propaganda: A Study in Military Psychological Operations.” National Guard, October 1987, p. 27. American Institutes for Research in the Behavioral Sciences, The Art and Science of Psychological Operations: Case Studies of
Military Applications, vol. 1. (Washington: Department of the Army.
1976), p. 17.
3. United States Joint Chiefs of Staff. Dictionary of Military and Associated Terms. (Washington: GPO, 1984), p. 293.
4. United States Department of State. Contemporary Soviet
Propaganda and Disinformation–A Conference Report. (Washington:
Department of State, 1987), p. iii. 5. United States Congress, 97th. 2d Session. House. Permanent Select Committee on Intelligence. “Soviet Active Measures.” Hearings, July 1982, p. 32.
6. Oliver Thomson. Mass Persuasion in History. (Edinburgh:
Paul Harris, 1977), p. 3. 7. Jock Haswell. The Tangled Web–The Art of Tactical and Strategic Deception. (Wendover, England: J. Goodchild, 1975), p. 59.
8. Frank Barnett, B. Hugh Tovar, and Richard H. Shultz, eds. Special Operations in United States Strategy. (Washington: National Defense University Press, 1984), p. 20.
9.The Art and Science of Psychological Operations, p. 5.
10. Haswell, pp. 9-20.
11.Linebarger, pp. 14-16.
12. Linebarger, p. 21.
13. James M. Read, Atrocity Propaganda 1914-1919. (New Haven:
Yale University Press, 1941), p. 159.
14. Linebarger, p. 81.
15. Chapman Pincher. The Secret Offensive. (New York: St.
Martin’s Press, 1985), p. 2. 16. D.A. Volkogonov, The Psychological War. (Moscow: Progress, 1986), p. 37.34
17. United States Congress, pp. 34-35.
18. Bill Keller, “Moscow’s Other Mastermind.” New York Times Magazine, February 19, 1989, pp. 31-33. 19. Fred W. Walker, “Recent Changes in the Soviet Propaganda
Machine.” Journal of Defense and Diplomacy, May 1988, pp. 47-50. 20. United States Congress, pp. 31-35.
21. United States Congress, pp. 39-43.
22.United States Congress, p. 87.
23. United States Congress, p. 170.
24.Pincher, pp. 60-61.
25. David Hertzberg, “Soviet Sponsored Clandestine Radio,” in Joseph S. Gordon, ed., Psychological Operations-The Soviet Challenge. (Boulder, Colorado: Westview Press, 1988), pp. 67-69.
Peter Kenez, “The Lesson of 007,” in 26.Gordon, pp. 77-85.
27. United States Information Agency. Committee to Oppose Soviet Active Measures. Soviet Active Measures in the Era of Glasnost: Prepared at the request of the U.S. House of Representatives, Committee on Appropriations. Washington, DC: USIA, 1988,
28.United States Congress, p. 49.
29. Charles Roetter, The Art of Psychological Warfare 1914-1945.
(New York: Stein and Day, 1974), p. 128.
30. Roetter, pp. 130-131. Roetter, pp. 136-137.
31. Roetter, pp. 136-137.
32. Linebarger, pp. 93-98.
33. Alfred H. Paddock, Jr., U.S. Army Special Warfare–Its Origins. (Washington: National Defense University Press, 1982), p. 100..
34. Paddock, p. 41..
35. Maurice A.J. Tugwell, “Soviet Propaganda in the Third World,” in Gordon, p. 47.
36. Ron D. McLaurin, ed., Military Propaganda: Psychological Warfare and Operations. (New York: Praeger, 1982), pp. 282-285.
37. Barnett, Tovar, and Shultz, pp. 218-219.
این مقالە، ترجمە خلاصەای است از:
AN OVERVIEW OF PSYCHOLOGICAL OPERATIONS (PSYOP)
Prepared by: Federal Research Division Library of Congress Washington, DC 20540 October 1989 Analyst: Glenn Curtis
Library Congress