دمکراسی ایرانی؟!
دمکراسی ایرانی یک باتلاق است، وحشت بزرگ تر از امید، انباشتە از دوگانەهای متناقض، پرسش های بدون پاسخ یا پاسخ های مبهم، تهدیدهای بزرگ تر از فرصت، پارادوکس های واقعی، و فاقد قدرت واقعی برای شکل دادن بە آرمان ها.
سقف و کف دارد، یک تهدید واقعی برای اقلیت ها است، انباشتە از نفرت و دیگری ستیز است (معمولا بە دیگری کشی می رسد)، بدون فرهنگ سیاسی و خردمندی، پای در زمین ندارد اما سر در ابرهاست، بە جای وابستگی متقابل گروەها، وابستە بە قدرت سنتی است، خاستگاە آن، عمیقا غیر دمکراتیک است، هموارە وسوسە تشدید استبداد دارد، آزادی، بیعدالتی و نابرابری را سلیقەای تعریف می کند، بە دنبال تعادل ناپایدار پارادوکس ها است تا پایان دادن بە آنها، با شهروندی بیگانە است، کشوروند است، نمی تواند با مردمانی کە بە گونەای دیگر فکر می کنند گفتگو کند، برای آنها دیوار می کشد و قانون می سازد، خط قرمزهایش، بیشتر از سفیدی ها است، معقول بودن را بە شرط می پذیرد، تامل و انتقاد را برنمی تابد، فاقد شرایط، نهادها و حوزەای است کە حوض دمکراسی نیازمند آن است، سازمان اجتماعی ندارد، قدرت را زور عریان می شمارد، ساختار اخلاقی ندارد، با تساهل، بیگانە است، واژگان استاندارد شدە را در ظرف تمایلات و تعصبات خود، باز تعریف می کند، اندکی از دمکراسی را می پذیرد و بسیاری را نە، و… پازلی است کە هرگز پایان نمی یابد.
پرسش داغ این است:
آیا معقول است من کوردستانی، همە تخم مرغ هایم را در سبد این شتر-گاو-پلنگ، بە اصطلاح دمکراسی ایرانی، بگذارم….؟!
دربارە دمکراسی، بیشتر بخوانیم:
The Way we think about Democracy is completely wrong, Zak Schneider, 2023.
Democracy is a Puzzle, Geof Mann, 2019.
Democracy: A never- Ending Quest, Adam Przeworski, 2016