“متغیر درونزا، متغیر برون زا، دوقطبی”کُرد-ایران” / “کورد-کوردستان”
ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﺰﺍ (Exogenous variables)
ﺑﻪ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎﯾﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻗﯿﻖ نیست ﻭ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯽ شود. به عبارتی دیگر متغیری است که از حداقل یک متغیر دیگر در مدل و الگوی طراحی شده اثر می پذیرد. مقدار متغیر درونزا توسط سایر متغیرهای درون مدل تعیین می شود.
متغیرهای برون زا (Endogenous variables)
ﺑﻪ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎﯾﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻗﯿﻖ استﻭ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺗﺎﺑﻌﯿﺖ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﻤﯽ شود. به عبارتی دیگر متغیر برونزا متغیری است که هیچ اثری از سایر متغیرهای الگو و مدل طراحی شده نمی پذیرد . در حقیقت مقدار متغیر برونزا توسط سایر متغیرهای درون مدل تعیین نمی شود بلکه مقدار آن درخارج مدل تعیین می شود.
****
اگر همه ی آنچه در درون ما کوردهای روژهه لات بین خودمان می گذرد را به عنوان متغیرهای درونزا شناسایی کنیم ( بیان رسمی، تئوری، ساختار، نظم، جهت، مرزهای ساختار، رابطه ،داده ها و…) متوجه خواهیم شد که شناخت نسبی با درجات قابل قبول از این روابط، وجود دارد. بازیگران همدیگر را خوب می شناسند، قواعد بازی را می دانند و اجرا می کنند، داده ها را تحلیل می کنند، مرزهای بین یکدیگر را می شناسند، رابطه ها تقریبا تعریف شده هستند و جهت ها قابل شناسایی هستند. متغیرهایی که بنابر خصلت درونزا بودن، مقدار دقیقی ندارند.
در نقطه ی مقابل، شناخت، خوانش، تجزیه و تحلیل، جهت، مرزهای ساختار، رابطه ها و…هنگامی که متغیرهای برون زا وارد معادلات می شوند ضعف بزرگ ما را نشان می دهند اولا به خاطر آنکه مقادیری دقیق هستند، دوما ما به دلیل ناتوانی در پردازش مقدارها، اصولا تمایلی به پرداختن بدانها نداریم، و سوما آن قدر به متغیرهای درونزا بهاد می دهیم که اصولا فرصتی برای پرداختن به این متغیرها باقی نمی ماند. بازی خوانی بین یکدیگر را نسبتا خوب می دانیم و معمولا با همان روش هایی که پیش تر یاد گرفته ایم با هم تعامل می کنیم اما هنگامی که نوبت به ورود متغیرهای دیگر می رسد بازی خوانی ما به صفر می رسد و وارد خلاء می شویم.
****
شکل گیری یک بازی “کُرد-ایرانی” در برابر بازی “کورد-کوردستانی” در جریان است یک بازی که هردو بازیگر آن، اتفاقا از خودمان هستند؛ یکی “کُرد” است و آن دیگری “کورد”.
متغیرهای برونزا اکنون با حداکثر شدت، در حال تاثیرگذاری بر معادله ای هستند که “هویت-محوری کورد” را نشان کرده است و با بهره جستن از بازیگران “کُرد-ایرانی”، معادله ی هویت محور را با شیب ملایم، به سوی میل کردن به صفر می برند.
در اینجا دستکم با دو مشکل عمده به عنوان اولویت روبرو هستیم:
نخست: دوقطبی سازی مساله ی کورد در روژهه لات کوردستان با بازیگران “کُرد-ایرانی”
دوم: ناتوانی دانشی و گسست معرفتی قطب “کورد-کوردستانی”
با این وضعیت، امکان واگذار کردن بازی برای “ما” بیش از هر زمان است.
پ.ن: این برداشت، منتزع از سقوط جمهوری اسلامی یا عدم سقوط آن است یعنی سقوط یا تداوم جمهوری اسلامی را به عنوان متغیر نادیده گرفته ایم.