روانشناسی خودمانی؛
من چرخ را اختراع کردم
این آسیب “من اولین کسی بودم که این را گفتم”، “من اولین کسی بودم که این را آوردم”، “من اولین کسی بودم که این را طرح کردم” و خلاصه “من اولین کسی بودم که چرخ را اختراع کردم” نیز به یکی از قوز بالاقوزهای شخصیت ما تبدیل شده است. اما نکته کجاست؟
نخست: بسیاری از این اولین ها، به دلیل ورود با تاخیر به موضوعات، چون نخستین بار با برخی واژگان و اصطلاحات و پدیده ها روبرو شده اند از آن جهت که موضوع برای خود ایشان، بدیع است بر این باور هستند که برای دیگران نیز تازه است. مخاطبان نیز در اغلب موارد، به این درد مبتلا هستند و این بده- بستان، مساله را پیچیده تر و مشکل را مضاعف می کند.
دوم: موضوع دیگر “رنج معمولی بودن” است و اینکه بسیاری از مردم، می خواهند نشان دهند که شبیه دیگران نیستند و با طرح “من اولین کسی هستم یا بودم که….” می خواهند خود را از انبوه مردم متمایز نشان دهند.
سوم: این معضل هم برای جماعت خارج نشین و هم برای جماعت داخل نشین نیز وجود دارد اما ممکن است دلایل آن متفاوت باشد. در مورد جماعت خارج نشین، مساله ی خود را متمایز نشان دادن به وجود نظام عظیم بوروکراتیک، قوانین، و ناتوانی در انطباق با جهان جدید وابسته است و در مورد جماعت داخل نشین هم به مقاومت در برابر ایدئولوژی بازمی گردد. البته هردو حالت، در نهایت، واکنشی است به “یکسان سازی” و تهدید فردیت….
****
“من چرخ را اختراع کردم” پاسخ مناسب روانی به “چرخ دنده های یکسان سازی” نیست.
بیاموزیم که بیاموزیم….
منبع:
-مسایل اجتماعی
-روانشناسی
همچنین: دیدگاه های”زیمل” را در مورد جامعه بخوانید