چرا مشکلات پیچیده به یک تفکر عمیق تر و متفاوت نیاز دارند؟
تفکر در مرکز وجود ما قرار دارد و تفکر عمیق تر منجر به زندگی عمیق تر می شود در حالی که تفکر سطحی منجر به زندگی سطحی می شود.
مشکل این است که به ما یاد نمی دهند چگونه فکر کنیم: این مهارتی است که انتظار می رود بدون آموزش زیاد بدانیم.
“دانیل کانمن”، در کتاب خود، “فکر کردن سریع و آهسته”، معتقد است که ما از دو حالت اصلی تفکر برای پردازش اطلاعات و تصمیم گیری استفاده می کنیم – سیستم یک و سیستم دو.
سیستم یک، شهودی، ناخودآگاه، فوری، خودکار و احساسی است در حالی که سیستم دو، آهسته، منطقی، استدلالی، آگاهانه، تأملی و عمدی است.
افکار و اعمال فعال ما بسته به حالتی که در حال اجرا است متفاوت است. تفکر آهسته، عمدی، منطقی و متمرکز اغلب در حل مسائل پیچیده استفاده می شود. این نوع تفکر – تفکر عمدی – قابل اعتمادتر است اما ما معمولاً برای تأمل و تصمیم گیری آهسته متوقف نمی شویم زیرا پاسخ های ما خودکار هستند.
به همین دلیل، ما باید مهارت های تفکر خود را تقویت کنیم.
بیایید به این موضوع بپردازیم که دقیقاً چه چیزی برای تفکر عمیق در مورد مشکلات پیچیده لازم است. و سطوح فکری متعددی که درگیر هستند.
کم عمق در مقابل متفکران عمدی
بیشتر تصمیمات ما در زندگی توسط تجربیات زندگی یا مدلهای ذهنیای که در طول سالها ایجاد میکنیم انجام میشود. اینگونه است که ما دنیایی را که در آن زندگی می کنیم درک می کنیم.
آیا قبول دارید که ما جهان را با ساختن مدلی از آن در ذهن خود درک می کنیم؟ وقتی سعی میکنیم بفهمیم چگونه باید عمل کنیم میتوانیم یک موقعیت را با اجرای آن از طریق مدل انجام دهیم. این مانند یک ماکت از جهان در مغز ما است. به جای اینکه سریع فکر کنیم از مدل های ذهنی برای ارزیابی هر موقعیتی قبل از تصمیم گیری استفاده می کنیم.
مشکل زمانی به وجود میآید که ما خود را فقط به آن فرآیند فکری محدود میکنیم. این همان کاری است که متفکران سطحی انجام می دهند.
متفکران کم عمق، فراتر از آنی و قابل مشاهده نمی اندیشند. آنها معمولاً اطلاعات را به صورت اسمی می گیرند و فقط به عواقب فوری نگاه می کنند.
آنها نمی توانند قبل از تصمیم گیری یا نتیجه گیری، به همه جوانب یک موضوع نگاه کنند یا به طور عمیق در مورد آن فکر کنند؛ آنها یک مشکل را با یک راه حل، حل می کنند. و معمولاً معتقدند حق با آنهاست.
آنها همچنین معتقدند که نظر آنها مبتنی بر تفکر عمیق است زیرا آنها واقعاً معتقدند که نظر آنها مبتنی بر حقیقت و حقایق است در حالی که ژرف اندیشان به کل توالی وقایع و پیامدها نگاه می کنند.
وقتی عمیق تر می شویم بهتر می فهمیم. ما میتوانیم نتایج مختلف را با هم مقایسه کنیم، بررسی کنیم، پاره کنیم و قضاوتهای آگاهانهای داشته باشیم که برگرفته از مدلهای ذهنی مختلف است.
اینطوری بە آن فکر کن:
وقتی کتابی را یک بار می خوانید احتمالاً درک سطحی از کتاب خواهید داشت و فقط سطح آن را خراش می دهید.
وقتی چندین بار آن را بخوانید یادداشت برداری کنید و مفاهیم را خلاصه کنید، ایده ها و مضامین را بهتر و عمیق تر درک خواهید کرد. و با چندین رویکرد، چندین مشکل را برطرف خواهید کرد.
حال، بیایید نگاهی به تفکر چند سطحی بیندازیم.
تفکر چند سطحی
تفکر چند سطحی توسط “دیوید اسکلانسکی” در کتاب خود، “بدون محدودیت: تئوری و عمل”، محبوب شد. این سطوح فکری چندگانه بازیکنان پوکر را در طول یک بازی تعریف می کند. (تفکر عمیق در بین بازیکنان پوکر رایج است.)
سطح صفر: بدون فکر.
سطح یک: چه چیزی دارم؟
سطح دو: آنها چه دارند؟
سطح سە: آنها فکر می کنند من چه چیزی دارم؟
سطح چهار: آنها فکر می کنند من فکر می کنم چه چیزی دارند؟
سطح پنج: آنها فکر می کنند من فکر می کنم آنها چه چیزی دارم؟
تفکر در سطوح می تواند نقایص را در فرآیندهای تصمیم گیری ما از بین ببرد و ما را قادر می سازد تا با نقاط کور یا بدون نقاط کور تصمیم گیری کنیم. و همه ما می دانیم که در زندگی و تجارت، فردی که کمترین نقاط کور را داشته باشد برنده است.
وقتی در سطوح فکر می کنید قبل از اینکه به نتیجه گیری یا تصمیم برسید اطلاعاتی را برای تجزیه و تحلیل، درک و تأیید جمع آوری می کنید. در واقع، متفکران چند سطحی، اطلاعات را در مجموع آن تجزیه و تحلیل می کنند، در حالی که بخش های مختلف آن را در نظر می گیرند. آنها هر قطعه را با هم ترکیب می کنند تا یک کل را تشکیل دهند.
بیایید به سە سطح اول تفکر نگاهی بیندازیم. (سطوح چهار و پنج برای پوشش دادن در این مقاله بسیار عمیق هستند و تسلط بر آنها سخت است.)
متفکران سطح یک مشاهده میکنند اما آنچه را که میبینند استنباط یا تجزیه و تحلیل نمیکنند؛ آنها اطلاعات را به صورت واقعی دریافت میکنند. تفکر سطح اول ساده و مصنوعی است و تقریباً هر کسی می تواند آن را انجام دهد. انسان به سادگی نیاز به نظری در مورد آینده دارد و این چیزی است که می گذرد. آنها نیازی به درگیر کردن ذهن خود ندارند.
آنها مشتاقانه به دنبال حقیقتی می گردند که دیدگاه های جهانی آنها را تأیید می کند (آنچه به آن سوگیری تأیید می گویند) و با فضای کمی برای فراشناخت، به آن حقایق پایبند هستند.
اگر به دنبال نظراتی باشید که نظرات شما را تأیید کند ممکن است احساس بهتری نسبت به خودتان -حداقل در کوتاە مدت- داشته باشید. اما در درازمدت، میتواند اثرات منفی داشته باشد که میتواند به روابط شما با افراد نزدیکتان سرایت کند.
متفکران سطح یک نیز متفکرانی کم عمق در نظر گرفته می شوند زیرا با امتناع از در نظر گرفتن سایر دیدگاه ها، فرآیندهای فکری، استدلال ها، زمینه ها و اصولی که دیدگاه های زندگی آنها را زیر سوال می برند رشد شخصی خود را محدود می کنند.
آنها صرفاً به میانبرهای ذهنی متکی هستند که بار شناختی تصمیم گیری را کاهش می دهد (ابتکار، کە در ادامه، بیشتر در مورد آن توضیح خواهیم داد) و اتاق کوچکی را برای بهبود فرآیندهای تصمیم گیری خود باقی می گذارند.
تکیه بر سوگیری های شناختی می تواند دیدن راه حل های جایگزین یا ارائه ایده های جدید و بهتر را بسیار سخت کند.
متفکران سطح دو آنچه را که می بینند تفسیر می کنند و ارتباط و معانی ایجاد می کنند. در سطح دو، شما شروع به تفسیر و تجزیه و تحلیل قطعاتی میکنید که مشاهده کردهاید و آنها را در کنار هم قرار میدهید تا معنا پیدا کنند.
در آن سطح است که شما به دنبال الگوها، واگرایی، شکاف ها یا پیشرفت ها هستید. بسیاری از مبتکرانی که اختراعات گذشته را بهبود می بخشند به جای تغییر کامل صنایع، از تفکر سطح دو استفاده می کنند.
متفکران سطح دو، همچنین قطعات جداگانه ای از اطلاعات را می سازند یا به هم متصل می کنند تا طرحی بزرگتر و قابل فهم تر را شکل دهند. آنها در تنظیم مجدد و سازماندهی مجدد ایده ها برای ایجاد درک کامل تری از تصویر بزرگ بهتر هستند. آنها می توانند ایده ها را تجزیه کنند و روابط بین اجزا و کل را کشف کنند.
تفکر سطح دو از سطح یک پیچیده تر و پیچیده تر است. وقتی به آن سطح فکر می کنید داده ها، حقایق، آمار را دریافت می کنید. استدلال پشت آن را زیر سوال ببرید و تحلیل کنید.
تفکر سطح سە که به عنوان مرحله آلفای تفکر شناخته می شود شامل انتقال دانش است. منظور ما از آن این است که متفکران سطح سە می توانند نظریه ای را که در یک زمینه آموخته اند در زمینه های جداگانه دیگر اعمال کنند.
یک نمونه کلاسیک از متفکران سطح سە “استیو جابز” است. جابز پس از ترک تحصیل در کلاس خوشنویسی ثبت نام کرد. این دوره در آن زمان، بیاهمیت به نظر میرسید اما مهارتهای طراحی که او به دست آورد به اولین “مک”ها تبدیل شد. او چیز جدیدی یاد گرفت و منتظر ماند تا ببیند بعداً چگونه به تجربیاتش مرتبط می شود.
متفکران سطح سە می توانند از دیدگاه های مختلف به یک موضوع نگاه کنند تا به درک جامع تر و کامل تری دست یابند. آنها با ایده های خلاقانه، دیدگاه های منحصر به فرد، استراتژی های نوآورانه و رویکردهای جایگزین برای شیوه های سنتی می آیند.
آنها نوابغ بشری هستند که تاریخ را تغییر می دهند. در واقع، جهان از طریق کار متفکران سطح سە پیشرفت می کند زیرا آنها امکانات جدیدی را ارائه می دهند، آنها را به طور کامل کشف می کنند و در قلمروهای جدید حرکت می کنند. آنها فراتر از بدیهیات، هنجارها، برای ایجاد ارتباط می روند. آنها پیشتاز مهندسی و پزشکی مدرن هستند.
حقیقت این است که هر کسی این پتانسیل را دارد که یک متفکر سطح سە باشد. تنها مانع، تنبلی برای زیر سوال بردن یا عدم تمایل به گسترش جهان بینی ماست. و وقتی آنقدر بی حوصله یا ناامید هستیم که نمی توانیم “چرا” را بپرسیم، جلوی پیشرفت را می گیریم.
ما در دنیایی زندگی می کنیم که به سرعت در حال تغییر و حواس پرتی است که حافظه کاری ما را تحت تاثیر قرار می دهد. ظرفیت مغز ما بیش از حد کشیده شده و در نتیجه عملکرد آن در طول زمان کاهش می یابد.
بنابراین تفکر عمیق مستلزم تلاش زیاد (برای حفظ تمرکز بر یک رشته فکری خاص) و صبر است. این یک فرآیند مادام العمر است که می تواند دانش شما را هر روز افزایش دهد. و فقط به پنج دقیقه در روز نیاز دارید تا طرز فکر خود را بهبود ببخشید.
به گفته “دانیل کانمن”، قبل از اینکه به نکاتی در مورد چگونگی تفکر عمیق در مورد مسائل پیچیده بپردازیم بیایید نگاهی به این بیندازیم که چرا ما برای تفکر آماری مشکل داریم.
اکتشافی
بخش دوم کتاب “کانمن” توضیح میدهد که چرا ما برای تفکر آماری مشکل داریم. او با بیان جزئیات چندین موقعیت که در آنها تصمیمات دوگانه می گیریم یا در ارتباط دقیق احتمالات منطقی با نتایج شکست می خوریم شروع می کند. او آن پدیده را با استفاده از نظریه اکتشافی توضیح می دهد.
اکتشافی در روانشناسی، قواعد کارآمدی هستند که توسط پیشرفت های تکاملی سخت، کدگذاری شده اند. آنها نحوه تصمیم گیری و حل مشکلات پیچیده را توضیح می دهند.
او از روش های اکتشافی استفاده می کند تا ثابت کند که تفکر سیستم یک شامل اتصال اطلاعات جدید با الگوهای موجود به جای ایجاد پیکربندی های جدید برای هر تجربه جدید است. به عنوان مثال، کودکی که فقط اشکال با لبه های مستقیم دیده است وقتی به یک دایره نگاه می کند، در ابتدا به جای مثلث، هشت ضلعی را تجربه می کند.
به همین ترتیب، قاضی با تفکر اکتشافی محدود، تنها زمانی میتواند به موارد تاریخی ارجاع دهد که با یک پرونده جدید روبرو شود، به جای اینکه جنبههای متمایز آن پرونده را ببیند.
اساساً، تفکر اکتشافی، به ما در قضاوت فوری کمک می کند. اما در حالی که آنها در وقت ما صرفه جویی می کنند باعث می شوند دقت خود را از دست بدهیم. و اگر “تفکر اکتشافی” ما معیوب باشد قضاوت های فوری ما ممکن است برای ما هزینه داشته باشد.
اگرچه تفکرهای اکتشافی می توانند فرآیندهای حل مساله و تصمیم گیری ما را تسریع بخشند اما می توانند باعث ایجاد خطا نیز شوند. به همین دلیل است که همیشه در هر مرحله از فرآیند تصمیم گیری عمیق تر فکر کنید -به خصوص در محل کار-.
مدیران گاهی اوقات به شیوههای رهبری مشترکی تکیه میکنند که در شرایط خاص مؤثر هستند اما در شرایط دیگر کمتر از حد مطلوب هستند. این فرض وجود دارد که سطح معینی از احتمال و نظم در جهان وجود دارد که سادهسازی را تشویق میکند که در موقعیتهای منظم مفید است.
اما هنگامی که آنها تغییر می کنند و پیچیده می شوند این ساده سازی ها اعمال نمی شوند. رهبران بزرگ می توانند با استفاده از تفکر سطح سە رویکرد خود را با موقعیت های مختلف تطبیق و تغییر دهند.
در اینجا این است که چگونه می توانید عمیق تر در مورد مسائل پیچیده فکر کنید و به یک متفکر سطح سە تبدیل شوید.
چگونه در مورد مسائل پیچیده عمیقاً فکر کنیم
فرا گرفتن
هرگز از جستجوی پاسخ دست نکشید. اگر چیزی را نمی فهمید یا چیزی برای شما معنی ندارد به دنبال راه هایی برای گسترش دانش خود باشید تا بتوانید آن را بهتر درک کنید.
به خصوص اگر می خواهید یک متفکر عمیق شوید باید عادت کنید که در مورد همه چیز سؤالات عمیق بپرسید.
به طور مکرر “چرا” را بپرسید و خود را مجبور کنید که بیشتر از مغزتان استفاده کنید. هر چه بیشتر یک مهارت جدید، یا یک موضوع جدید یاد بگیرید یا در یک موضوع عمیق تر شوید ذهن شما قوی تر می شود.
سعی کنید هر هفته یک چیز جدید یاد بگیرید و همچنان که چیزهای جدید یاد می گیرید روی توسعه دانش خود در آن چیز کار کنید.
شما عضلات ذهنی مانند تمرکز، منطق، استراتژی و خلاقیت را تمرین خواهید کرد. و دوباره، هر چه بیشتر ذهن خود را تمرین دهید بیشتر متفکر عمیق خواهید شد.
اگر هر روز چالش برانگیزترین کار را انجام دهید
اولویت بندی زمانی، که تقویم شما مملو از جلسات است می تواند یک چالش باشد. همیشه بهتر است ابتدا سختترین کار را انجام دهید و کارهایی را که دیگران میتوانند انجام دهند محول کنید. این به شما کمک می کند تا خستگی تصمیم گیری خود را کاهش دهید.
تصمیمات ساده، مانند انتخاب اینکه چه چیزی بپوشیم یا چه بخوریم، می تواند نزدیک شدن به تصمیمات بزرگتر را استرس زاتر کند. به همین دلیل است که رهبران و کارآفرینانی مانند “مارک زاکربرگ” و “باراک اوباما”، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، هر روز لباسهای مشابهی را سر کار میپوشند. “استیو جابز” نیز هر روز همان لباس را سر کار میپوشید.
تصمیمگیریهای قابل سنجش، آسانترین تصمیمگیری هستند، بنابراین کاهش همه چیز به متغیرهای قابل اندازهگیری، میتواند این فرآیند را تسهیل کند. سعی کنید روی پیامدهای کوتاه مدت یک تصمیم بد نیز تمرکز نکنید. در عوض، سعی کنید تفکر خود را در درازمدت گسترش دهید زیرا می توان از بسیاری از تصمیمات بد، بازیابی کرد.
اعتقادات خود را به چالش بکشید
هنگام تصمیمگیریهای دشوار، مهم است که ذهن خود را به روی راهحلهای قابل تامل زیادی که ممکن است باز کنیم و قربانی سوگیری تأیید نشویم. ما باید به دنبال سازگاری باشیم و طیف وسیعی از اطلاعات را از نقاط مختلف دریافت کنیم.
واکنش مغز ما نسبت به اطلاعاتی که باورهای ما را تأیید می کند متفاوت از اطلاعاتی است که با آنچه ما معتقدیم درست است در تضاد است. این به این دلیل است که تجربیات اولیه دوران کودکی بر دیدگاه فرد نسبت به جهان، تأثیر زیادی میگذارد و به مرور زمان، سوگیری تأیید این داستانها را در ذهن ما تثبیت میکند.
رهبران مؤثر باید قادر به درک محیطی باشند که در آن فعالیت می کنند. اگر از سوگیری تأیید خود آگاه نیستید ممکن است اطلاعاتی را که می تواند برای کار شما حیاتی باشد رد کنید.
رهبران همچنین باید آگاه باشند که چگونه سوگیری تایید ممکن است بر عملکرد کارمندشان تاثیر بگذارد. برای مثال، اعضای تیم ممکن است تنها چیزی را بفروشند که احساس میکنند مدیرشان میخواهد بشنود و این میتواند منجر به تصمیمگیری ضعیف، فرصتهای از دست رفته و عملکرد ضعیف شود.
ذهن آگاهی و هوش هیجانی می توانند به ما در شناسایی و جلوگیری از اثرات منفی سوگیری تایید کمک کنند. با آگاهی از نحوه تعامل خود با اطلاعات، توانایی بیشتری در شناسایی سوگیری تأیید خواهید داشت.
بیایید در اینجا از ارسطو نقل قول کنیم، “این نشانه یک ذهن تحصیل کرده است که بتواند فکری را بدون پذیرش آن سرگرم کند.”
بسیاری از رهبران موفق، این استعداد و توانایی را دارند که همزمان دو ایده متضاد را سرگرم کنند و به جای اینکه یکی را بر دیگری انتخاب کنند موفق می شوند ایده های خود را خلاقانه در یک ایده بهتر ادغام کنند. این فرآیند به عنوان تفکر یکپارچه شناخته می شود و به موفقیت در کسب و کار و رهبری نسبت داده می شود.
چه احساسی دارید؟
داشتن هوش هیجانی، کیفیت بسیار خوبی در تصمیم گیری های پیچیده است. این به شما امکان می دهد تشخیص دهید که چه زمانی احساسات شما بر تصمیم گیری شما تأثیر می گذارد.
توانایی اعمال “خودکنترلی عاطفی” برای کنترل احساسات و جلوگیری از رفتارهای غیرمولد بسیار مهم است.
اگر نتوانید وضعیت عاطفی خود را تشخیص دهید نمی توانید احساسات خود را کنترل کنید. و ناتوانی در خودآگاهی عاطفی می تواند به رابطه شما با مشتریان و همکاران آسیب برساند.
طبق تحقیقات “دانشگاه کرنل”، سطح بالایی از خودآگاهی عاطفی می تواند به پیش بینی موفقیت کلی فرد در کار کمک کند. و طبق گفته های “گروه هی”، رهبرانی که از لحاظ احساسی خودآگاه هستند عملکرد بهتری دارند، در مقایسه با همتایانشان که خودآگاهی پایینی دارند، تیم های انرژی و عملکرد بالاتری دارند.
همتایان آنها اغلب یک جو منفی در محل کار ایجاد می کنند.
خبر خوب این است که توانایی شناسایی احساسات و تأثیرات آن بر تواناییهای تصمیمگیری شما یک مهارت قابل یادگیری است، اما برای توسعه به توجه و تمرین زیادی نیاز دارد.
گاهی اوقات مفید است که سعی کنید خود را به عنوان یک مشاور تصور کنید، زیرا این باعث می شود که وضعیت شخصی کمتر و خطرات کمتر شود.
با همه چیز به موقع برخورد کنید
برخورد به موقع با همه چیز برای اندیشیدن عمیق تر در مورد مشکلات پیچیده بسیار مهم است. همانطور که “قانون پارکینسون” بیان میکند، مدت زمانی که برای انجام یک کار طول میکشد همیشه مقدار زمانی را که برای آن در نظر گرفته شده است پر میکند.
بدیهی است که نمیخواهید در تصمیمگیریهایی که عواقب بزرگی دارند عجله کنید اما همچنین نمیخواهید زمان زیادی را صرف آن کنید و منابع را هدر دهید. این وضعیت فقط باعث وحشت می شود.
وقتی بدن شما وارد حالت جنگ یا گریز می شود، بینایی شما منقبض می شود، قشر جلوی پیشانی شما شروع به خاموش شدن می کند، بیش از حد حساس می شوید و کمتر تمایل دارید که موقعیت را بیشتر منعکس کنید.
قبل از گرفتن یک تصمیم مهم، بهترین راه را برای کنترل این احساسات انتخاب کنید.
بسته بندی
برای جمع بندی، بیایید از “انیشتین” نقل قول کنیم. او یک بار گفت: “شما نمی توانید یک مشکل را از سطح تفکری که در وهله اول، مشکل را ایجاد کرده است حل کنید.”
شما باید در سطوح مختلف فکر کنید تا عمیقاً در مورد مسائل پیچیده فکر کنید. بر سه نوع هوش که افراد موفق به آن تکیه می کنند تکیه کنید: تحلیلی، خلاق و عملی.
هنگام نزدیک شدن به مسائل پیچیده ای که نیاز به تفکر عمیق دارند از هر سه استفاده کنید.
شما متفکر سطح چندم هستید؟
منبع:
Why Complex Problems need a Deeper and Different Way of Thinking, Fatou Darboe, CRM, 2018