یک یادداشت، چند نکته
یکی از تکنیک هایی که “آتشبانان جنگل” برای مهار آتش به کار می برند آن است که هنگام نزدیک شدن آتش به شهرها، با انتخاب یک محدوده به عنوان کمربند، شعاعی باریک از درخت های جنگلی اطراف شهر را تعمدا می سوزانند و آتش، سرانجام، به دلیل نبود چوب، مهار می شود:
– به نظر می رسد سیاست ایالات متحده ی امریکا برای مهار دست های ایران در منطقه را می توان به این تکنیک تشبیه کرد. در افغانستان، در لبنان، در بحرین و اخیرا در سوریه، می توان این موضوع را تا اندازه ای به روشنی دریافت. در عراق نیز تلاش ها از نوع “شیعه ای کردن ایرانی ستیزی” آغاز شده است و به نتایج بایسته ی خود خواهد انجامید.
اما در مورد نقش منطقه ای ایران در یمن، گویی، موضوع، متفاوت است و شاید ایران، اکنون دریافته است که آخرین پایگاه منطقه ای- که اتفاقا به باور من، مهمترین آنها نیز هست- با تکنیک آتشبان، در حال از دست رفتن است و احتمالا ایران، در مورد حوثی ها، برای دست بالا گرفتن در گفتگوهای احتمالی، وارد یک بازی حداکثری خواهد شد.
بازی که بیش از آن که پیش زمینه ی “مادر صلح ها” باشد بوی “مادر جنگ ها” را به مشام منطقه می رساند.
-ایران خود را بیش از تسلیم به اصطلاح قهرمانانه، برای جنگ آماده می کند البته نه از نوع جنگ کلاسیک بلکه یک نبرد نامتقارن، چراکه ظرفیت ایران برای یک جنگ تمام عیار رویارو بسیار پایین است اما در جنگ بدون تقارن، دارای ظرفیت هایی هست:
“ما علاوه بر تنگه ی هرمز، تنگه های دیگری هم داریم” (رییس جمهور ایران) بیشتر ناطر است برای به رخ کشیدن این طرفیت ها ی جنگ نامتقارن نه صرفا ایجاد تهدید در باب المندب و خلیج و عدن و…
“50 هزار نیروی آمریکایی در منطقه زیر تیغ نیروهای جمهوری اسلامی هستند” (فرمانده ی کل نیروهای مسلح و همچنین دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام)
“موشک ها در راه است، دبی، ابوظبی و ریاض را تخلیه کنید” (تیتر نخست روزنامه ی کیهان)
“سخنرانی فرمانده ی سپاه قدس، وزیر دفاع و نماینده ی ولی فقیه در امور خارجه در جمع مسوولان دفاتر نمایندگی ایران در خارج کشور”(خبرگزاری فارس)
“سفیران ایران در کشورها، چریک های کت و شلوارپوش هستند (رییس مجلس ایران)
و مواردی از این دست، مثال هایی دیگر برای نشان دادن آمادگی ایران به منظور جنگ نامتقارن است.
-اما از سوی دیگر سخنرانی اخیر وزیر امور خارجه ی آمریکا در مورد مافیایی خواندن نطام جمهوری اسلامی و اشاره ی مستقیم به برخی اسامی سران ایران و دارایی های آنها از قِبَل ویژه خواری و انباشت ثروت، تلاش مرحله ی بعدی این کشور برای جهت بخشی دوباره به نارضایتی های فزاینده ی اقتصادی داخلی است. اشاره ی مستقیم به فاسد بودن سران اسلامی از زبان مسوولان رده ی نخست امریکا برای نخستین بار است که روی می دهد.
-ایالات متحده ی امریکا در صورت بروز تهدید جدی نبرد نامتقارن از سوی ایران، به منظور کاهش هزینه های خود، نه در سطح واکنش، بلکه در سطح یک کنشکر از ظرفیت کوبنده ی خود برای یک نبرد متقارن استفاده خواهد کرد: کوتاه و خشن.
توئیت تهدید آمیز رییس جمهور ایالات متحده در پاسخ رییس جمهور ایران، خط ونشان این مساله است.
****
علاوه بر آنچه گفته شد باید به برخی موضوعات دیگر نیز پرداخته شود:
قلیلی بر این باور هستند که این تهدیدات متقابل، تنها لفاظی های زبانی دو طرف، پیش از اعلام توافق برای مذاکره و گفتگو است. برخی از مثال های “سان تزو” در کتاب “هنر جنگاوری” استفاده می کنند، برخی پژوهشگران ادعا می کنند که تهدیدهای لفظی آمریکا همیشه به مذاکره و توافق انجامیده است و برخی نیز براین باورند که چون حفظ نظام برای جمهوری اسلامی اوجب واجبات است بنابراین، قطعا توافقی در کار خواهد بود.
اما به باور من، شکل گیری توافق های منطقه ای (اعراب و اسراییل علیه ایران با بازوهای مالی و امنیتی)، فعال شدن نقش بازدارندگی نظامی اسراییل در سوریه و متعاقبا عراق برای یورش به پایگاه های نظامی ایران، شرایط سنگین دوازده گانه ی ایالات متحده برای حصول توافق با ایران، وضعیت وخیم اقتصادی و اجتماعی در ایران، امکان رسیدن به توافق و مذاکره را بسیار دور از ذهن ساخته است.
در اینجا بد نیست پیشنهادهای کسینجر را در مورد ایران به عنوان راهکار کسینجر در مورد پسابرجام برای ترامپ ، از نگاه رصد استراتژیک، به بررسی بگذاریم:
-باید ایران را درون مرزهای خود محدود کنیم
-باید ایران را تشویق کنیم که به جای یک نهضت، مانند یک کشور عمل کند
-باید یک فاز محدود کردن ایران و در همان زمان، یک فاز محدود کردن خلافت سنی ها را اجرا کنیم
-اگر ایران تصمیم گرفت همانند یک کشور عمل کنند سپس همکاری ممکن می شود و در آن نقطه پذیرفته و استوار می شود
– روسیه نیز باید در همین زمین بازی کند
وی همچنین می گوید: ” در دوران پسابرجام و به منظور کاهش قدرت ایران در هنگام ترک منطقه غرب آسیا، باید همانند رفتاری را که با شوروی داشتیم تکرار کنیم.”
****
به باور من، جهان زیست خاورمیانه، در حال عبور به دورانی نوین است که با آموزه های پیشین نمی توان به بررسی و تحلیل آن پرداخت. شاید دو دهه ی دیگر نقشه ی کنونی خاورمیانه را تنها بتوان در کتاب های تاریخ خواند.