از نگاە “سیاست پسا حقیقت”
آنها که خود را کرد ایرانی و ایرانی کرد می دانند، پسوند ایران را به همه جای خود می بندند، در راهروهای ایرانی به دنبال دمکراسی هستند و ایسم هایشان را از حاکمیت و اپوزیسیون، دریوزە می کنند نمونه های اولیه از پدیده ای هستند که در علم سیاست به آن “سیاست پسا حقیقت” (Post Truth Politics) می گویند. کسانی که هیولاهای توتالیتر در رویا هم نمی دیدند، به دروغ های راحت روی می آورند تا به مصاف واقعیت سخت نروند، به سازوکاری معنوی دست یافته اند که می تواند واقعیت را با هر اهمیتی رد کند، در یک جهان خاکستری زندگی کنند، هیچ خط قرمزی نداشته باشند، اخلاقشان، فازی باشد، تنها عقب نشینی آنها در جبهه دفاع از ملت خودشان باشد، و در برابر هر تحقیری -تکرار می کنم هر تحقیری- به درجه کم یا زیاد، به اصطلاح خودشان، سیاسی برخورد کنند. (بدبخت وازه سیاست که به دهان اینها مزه کرده است ).
پسا حقیقت ها آشکارا دروغ می گویند و سرسختانه از آن دفاع می کنند، متناقض می گویند، متناقض زندگی می کنند، و متناقض، عمل می کنند،در عین حال، مدعی هم هستند.
ساختارهای گفتمانی پسا حقیقت ها فرصت طلبانه است و به طور کلی، حقیقت نزد آنها مفهومی نسبی است البته بستگی دارد نسبت به چه باشد. هیچ استانداردی وجود ندارد و اگر هم وجود دارد “استاندارد خنثا” است….
پ.ن: برای رویارویی با دوران پسا حقیقت، به تعبیر ریچارد رورتی، برای یک آرمان لیبرال، باید از حقیقت، گستاخانه گفت و بازیگوشانه نوشت.
(Unbridled conversation and playful redescription)
پ.ن٢: سکوت این روزها در برابر آنچه نسبت به ملت ما می کنند و می گویند معنادار است و از جنس سیاست پسا حقیقت
